سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طنز عر یعنی اردوغان ... ضمیمه طنز روزنامه دریا



بعد از شکست کودتای ترکیه و برکناری 120 هزار نفر از نظامیان، کارمندان دولتی ، نهادهای مختلف و تشکل ها ، از روز گذشته دولت اردوغان به روزنامه نگاران و نشریات نیز حمله کرد و بیش از 120 نشریه را تعطیل و 130 روزنامه نگار را بازداشت کرد ، بهانه این استحاله فراگیر ، نزدیکی این افراد و نهادها با کودتاچیان و شخص فتح الله گولن، مخالف معروف و تبعیدی اردوغان است‌.

تحلیل آبکی 
طبق شنیده ها نحوه بازجویی و قضاوت افراد مظنون به همکاری در کودتای ترکیه بسیار هوشمند و دقیق است .
به طور مثال ،ابتدا فرد مظنون را دستگیر می کنند بعد یک کتک مفصل به خوردش میدهند اگر مظنون اقرار به شرکت در کودتا نکرد مجددا طبق یک طرح هدفمند یک فصل کتک مفصل تر نوش جان می کند، این بار فرد ننه مرده علاوه بر اقرار شرکت در کودتا به همراهی با نقشه های مخرب با فتح الله گولن نیز اعتراف می کند .
در همین پیوند سیستم عدالت محور دولت اردوغان مجددا فرد بخت برگشته را این بار با کابل و سیخ داغ مورد محبت قرار می دهد،در این مرحله فرد با رضایت کامل و از ته دل اسامی تمامی همکاران کودتاچی خود را اعلام می کند و بدین ترتیب جناب اردوغان با روش انسانی خود تمامی کودتاگران گناهکار را دستگیر می کند. فقط این وسط یک نگرانی کوچک وجود دارد و آن هم کاهش جمعیت شاغلان و کارمندان ادارات این کشور است به همین دلیل به جناب اردوغان توصیه می کنیم به قدر دم کردن یک قهوه ترک صبوری کند و به قول معروف گاماس گاماس نهضت اردوغانیسم کردن ترکیه را پیش ببرد.

در آخر یادی کنیم از نویسنده و طنز نویس شهیر و با ذوق ترکیه مرحوم عزیز نسین، فقط تصور کنید اگر عزیز نسین الان زنده بود با طنزهایش چه بلایی بر سر اردوغان می آورد و صد البته اردوغان چه بلایی که سر عزیز نسین نمی آورد!!
راستش از این تصور پشیمان شدیم همان بهتر که عزیز نسین مرحوم شد و این ایام را ندید.


طنز آخرین راه حل دبه .... ضمیمه طنز روزنامه دریا



کاهش بارندگی و کمبود آب این روزها یواش یواش که نه خیلی خشمگین مثل همین عصبانیت جناب اردوغان در حال عرضه اندام است.

اگر خطرات بزرگ منطقه خاورمیانه را شمارش کنیم ابتدا حضور داعش ، سد سازی ، ریزگردها ،عملیات انتحاری داعش ، خشکسالی ، خشم اردوغان و کم آبی و کاهش ذخایر آبی از جمله بزرگترین خطراتی است که همگان به جز یک عده که همیشه شادمان مسافر آنتالیا و دوبی هستند را نگران کرده است.

البته کارشناسان محترم برای حل بی آبی شهرهای بزرگ ایران مثل بندرعباس آسان ترین راه حل ممکن را نشان می دهند و معتقدند ایجاد لوله های جدید و کشیدن آخرین قطرات آب پشت سدها آخرین راه حل ممکن هست.

این وسط اگر خیر اندیشی هم بگوید مثل کشورهای حاشیه خلیج فارس که سالهاست از آب شیرین کن بهره می برند اقدام به ایجاد آب شیرین کن نماییم عمرا به آن توجه شود و فوری می گویند؛ برو آقا، انگاری نفست از جای گرمی بلند میشه ،پولمان کجا بود برویم آب شیرین کن چند میلیون دلاری بخریم ،اصلا معلوم است شما مزدور اجانب غربی هستی و می خواهی ما را به غرب وابسته تر کنی وگرنه همین بغل گوشمان چند تا سد هست که یه کم آب هنوز داخلش مونده ،کافیه یک لوله را بفرستیم پشت سد ،مشکل برای همیشه حل می شود !!
ولذا با این تفاسیر بهترین گزینه بعد از آب شیرین کن گران قیمت ،خرید دبه هست‌

دبه کاربرد زیادی دارد هم در شرایط سیاسی می شود دبه کرد هم در شرایط اجتماعی و بروز بی آبی میتوان آن را با آب های پشت کولر گازی پر کرد و به افراد رو به موت فروخت.

بدین ترتیب دبه مشکل بی آبی را حل کرده و از همه مهمتر باعث اشتغالزایی شده و جماعتی را از بیکاری در می آورد.


طنز ارتباطات جهانی ... ضمیمه طنز روزنامه دریا




چند کارگر افغانی مشغول  گچ کاری خانه بغام هستند. موعد دستمزدشان رسیده است.
بغام هم در این بی پولی با هزار خواهش و التماس چند میلیونی از مش معصوم نزول کرده است.
پیرزن معتقد است با بهره 25 درصد جز امر خیر آن هم با چک کارمندی در هیچ اموری دیگری مشارکت نمی کند‌.
از آن طرف

سرکارگر افغانی فرید زولان  حیران از بیکاری برخی جوان های محله به احمد مرغی گفته است به ماهی کمتر از چهار میلیون قانع نیست.

به محض رسیدن افطار ،شهین زن احمد مرغی چپ و راست سینی چای دست فریده می دهد که مهمان حبیب خداست باید از مهاجران خارجی بخصوص افغانها که نصف بیشتر ساختمان های مملکت را به روز کرده اند پذیرایی کرد!!

طفلک فریده بعد از آن همه پولی که با هزار التماس بابت شهریه های دانشگاه از بابا مرغی گرفت هیچ کجا کار پیدا نکرد.

به قول مش معصوم ؛ آخه این  هم شد رشته !!

فریده هم کم نمی آورد هی چادرش رو تنگ می کند سینی چای را می گذارد و مشغول وراجی می شود ، دخترک جلوی کارگرهای افغانی از کارکردهای علوم رسانه و جهانی شدن عرصه ارتباطات مدام قمپز در می کند.غافل از اینکه اوستا فرید قصه ما با ده سال سابقه کار مطبوعاتی در نشریات هرات و بلخ ،چهار تا جایزه مطبوعاتی در چنته دارد.

طفلک فرید حرفش نمیاد، بعد از کلی درس خواندن در دانشگاه علوم ارتباطات هرات حالا باید در کشور غریبه رجز یک بچه دانشجو را گوش بدهد. البته خودمانیم انگاری از لاف گزاف های فریده هم بدش نمی آید.

حیف شد ، اگر طالبان تهدیدش نمی کرد الان اقلا سردبیر یک هفته نامه در قندوز یا بلخ شده بود.

چای بردن فریده و گوش دادن فرید به قمپزهای این دختر کم کم وسعت میگیرد. و دامنه حرفها از جهانی شدن به کشوری و سپس شهری و حتی شخصی تر می شود‌.
حالا دیگر نظر مش معصوم هم عوض شده و اخیرا به زنهای محله گفته که رشته علوم ارتباطات به درد می خورد!! لااقل به درد فریده خورد.

سرانجام
بغام که از همه این ارتباطات با خبر شده موضوع را با شهین خانوم در میان می گذارد و می گوید؛  دانشکده علوم ارتباطات کابل از فرید دعوت به همکاری کرده است.

شهین طفلک که هنوز به موضوع اشراف پیدا نکرده می گوید؛  اگه اونجا کار بنایی بود که نمی آمد ایران .
بغام بار دیگر جمله جمله در مورد خواستگار فریده توضیح می دهد.

خواهر محترم فرید در ایران اوستا هست در افغانستان استاد هست آن هم استاد پهنتون !!

شهین خانوم هم با تعجب سرش را تکان می دهد و می گوید؛ عجب پس این جوان استاد دانشگاه هست !! یعنی درآمدش از بنایی بیشتر هست!!
بغام هم با زرنگی از جواب این سوال شانه خالی می کند.

سه روز بعد  .تعمیرات خانه بغام تمام میشود‌.
اما مراسم چای بصورت کاملا رسمی تری در خانه احمد مرغی در حال اجراست.
باز هم محله غلغله در حوزه سیاست خارجی به یک برد خوب دست یافت.
و‌ سرانجام مراسم خواستگاری دلدادگان علوم ارتباطات با یک بعله ختم به خیر شد. 

بغام که به انگشتر فریده خیره شده  با خودش می گوید؛ خدایا شکرت ، تو این دهکده جهانی ،با  دو میلیون پول نزولی  چه کارها که نمیشه کرد?.


طنز امان از مدیران ...ضمیمه طنز روزنامه دریا



باور کردنی نیست اما بالاخره با هزار خواهش تمنا با یکی از مدیرانی که حقوق غیر متعارف ( همون نجومی خودمان) دریافت کردند گفتگوی کوتاهی انجام دادیم که بدون هیچ مقدمه ای در ادامه می خوانیم.

؛ با عرض سلام به آقای ب ز ( تشابه اسمی اتفاقی است مطمئن باشید وی بز معروف نیست)بفرمایید جنابعالی چطور به مقام مدیریت دست یافتید!؟

سلام ، عرض شود یک وقت مردم عزیز تصور نکند حقیر به این سادگی ها به مدیریت رسیدم .، کلی با فامیل های همسرم رقابت داشتم ، چقدر سختی کشیدیم تا بالاخره عموی همسرم چند تا بزی که پدرم برایش پیشکشی فرستاده بود، قبول کرد و بنده را وارد مجموعه مدیریتی اداره کرد.
آقا قدر پدرتان را بدانید (با اشک) واقعا الان نبودنش را احساس می کنم.یادش بخیر هنوز مهر انتصابم در مدیریت مالی خشک نشده بود. که با درایت مرحوم پدر، یک مدرک مدیریت اقتصادی از دانشگاه اکسفورد برایم خریداری کرد البته این هم بگویم بنده هیچ وقت مدیون هیشکی حتی پدرم نشدم و دو ماه بعد از بخش هزینه های جانبی اداره پنج هزار فرانک برایش کارت به کارت کردم.

؛ واقعا که سختی ها زیادی متحمل شدید اما لطفا بفرمایید چطور شد که حقوقتان را افزایش دادید!؟

عجب سوالی می کنید، آقا شما انگار از وضع بازار و این مخارج گران خبر ندارید.باور کنید اگر هزینه های گردش خانواده همسرم به اروپا یا گردش تابستانی بچه ها به آنتالیا نبود، این دوزار حقوق را هم تقدیم بنیادهای خیریه می کردم .آقا مال دنیا که ارزش ندارد اما حساب سر پرستیژ و شان مدیریتی هست، باورتان نمی شود اما  ما مدیران در کشورهای خارجی کلی کلاس به مدیریت کشور دادیم  این برگ های زرین افتخار را نمیشود بسادگی فراموش کرد، من حتم دارم مردم نجیب ایران این چند تا صفر کم اهمیت فیش های حقوقی امثالهم  را می بخشند و ما دوباره به پشت میزهای خدمت برمی گردیم.

؛ ببخشید شما بلدید خجالت بکشید!؟

بله آقا ، اما مقصر نوکیسه ترها بودند که گندش درآمد وگرنه ما که داشتیم زندگیمان می کردیم. چقدر به آقای ک خ یا م م گفتم اینقدر صفر جلوی فیش هایتان نگذارید، اما گوش نکردند و گفتند، می خواهیم آبروداری کنیم و  اسم بچه هایمان را برای اعزام به کره مریخ در موسسه فضایی آریان بنویسیم،

؛ امیدوارم پشت میله های زندان و در تنهایی سلول به خودتان بیایید ، حتم بدانید مردم از گناه شما و امثالهم نخواهند گذشت،آیا حرف نگفته ای دارید!؟

قبول کنید برای وجه یک مدیر این هزینه ها لازمه ، اینکه دوزار، ده شاهی اضافه کار بگیریم یا چند صفر ناقابل جلوی دریافتی فیش حقوقی بکاریم چیزی از دنیا کم نمیشه ....
«فریاد گل گل و شادی تماشاچیان از پس زمینه گفتگوی تلفنی آقای ب ز بلند میشود»
خبرنگار؛ چه جالب انگاری توی زندان مشغول تماشای رقابت های یورو 2016 هستید؟!
(باخنده )نه دوست عزیز جات سبز من و عیال الان در استادیوم پاریس مشغول تماشای بازی فینال هستیم.


طنز وعده های آبکی .. ستون طنز کلپک سلام ندای هرمزگان


وعده های آبکی

شهروندان سیریکی از وعده های مدیران آب برای رفع مشکل بی آبی این شهرستان و‌ روستاهای اطرافش گلایه مند هستند.

وا عجبا، من موندم چطور مدیران عزیز آب این منطقه در وعده دادن این قدر مبتدی رفتار کردند. باور کنید در علم مدیریت نوین امروزی کشور شما با یک وعده کار درست می توانید حداقل شش ماه تمام بی دغدغه پشت میزتان فارغ البال  لم بدهید و در تلگرام چت کنید یا در اینستاگرام دابسمش نگاه کنید .

البته حقیر کلپکی بیش نیستم اما پیشنهاداتی دارم که می توانید با اجرای آن یک عمر بی دردسر مدیریت کنید‌.

وعده اول، مردم همیشه دروغ های خیلی بزرگ را بهتر باور می کنند اینکه به مراجعین بگویید شترهای تشنه لوله اصلی آب را جویده اند و هم اینک متخصصان در حال بررسی میزان خسارت و پیگیری روند تعمیر هستند‌.
در ضمن
اون دفعه که گفتند کوسه ها، کابل اینترنت کشور توی خلیج فارس جویدن مگه کسی ایرادی گرفت!؟

وعده دوم، در حدود 20 تایی ماکت آب شیرین کن با مقوا درست کنید و خیلی خوش خط، چشم انداز پیشرفت فیزیکی طرح های ابرسانی را برای مراجعین توضیح دهید، بعد هم الکی بنویسید که با چند تا شرکت ژاپنی قرار داد  بستیم که تا سال 2019 برای همه روستاهای سیریک اب شیرین کن نصب خواهد شد‌.

پیشنهاد سوم،اگر می خواهید به سنت های دیرین و اشتغالزایی شهر خدمتی بکنید حدود 50 تایی مشک خریداری کنید و با استخدام جوانان بیکار، شغل سقایی را مجددا احیا نمایید.

پیشنهاد چهارم، این یکی دیگه خیلی خفن هست و قول میدهم جواب بدهد، به مراجعین اعلام کنید، برابر نامه نگاریهای انجام شده ، به دولت پیشنهاد دادیم تا منبعد یارانه آب را به صورت نقدی به شهروندان پرداخت کنند. آقا اصلا شاید یکی نخواد آب بخوره یا حموم بره ، بعد با پول یارانه اش می تواند برود مثلا نوشابه یا آب میوه بخرد و همین وعده آخری کلی می تواند در شهرت و پیشرفت شما کمک شایانی کند و یهویی دیدی فردای روزگار به عنوان مشاور وزیر و بعد از مدتی وزیر شدید . و همه اینها مدیون کلپک هستی، امید که در پست جدید حقیر را فراموش نکنید.