سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طنز ژنرال پرسیوال هرمزگان تسلیم نمی شود

ستون طنز کلپک سلام 

 

?ژنرال پرسیوال هرمزگان تسلیم نمی شود

 

??وقتی در گرماگرم جنگ جهانی دوم ژنرال پرسیوال فرمانده ارتش 85000 نفری انگلیس در مستعمره سنگاپور تسلیم ژنرال یاماشیتا فرمانده چند گردان تفنگدار دریایی ژاپنی شد تازه فهمید تعداد نیروهای حریف به 30 هزار نفر هم نمی رسد ،خلاصه اینکه جنگ روانی دشمن در بزرگ نشان دادن تعداد قوای ژاپنی و نشر اخبار کذب رسوایی عظیمی برای بزرگترین استعمارگر جهان به بار آورد و این ارتش بزرگ دو دستی سنگاپور را تقدیم ژاپن کرد.

این مثال را عرض کردیم تا به عمق تاثیرات نامطلوب نشر شایعات مربوط به سیستم کارامد آموزشی استان پی ببرید.

 

??متاسفانه در چند هفته اخیر معاندین مدام با نشر شایعاتی نظیر : خودکشی چند دانش آموز هرمزگانی ، باز ماندن 3 هزار دانش آموز هرمزگانی از تحصیل ، فعالیت صدها مدرسه کپری در شرق استان ، چند شیفته شدن بسیاری از مدارس ، فرسودگی و کمبود فضاهای آموزشی، دریافت شهریه های غیر متعارف از اولیا دانش آموزان ، کمبود تجهیزات کمک آموزشی ، کمبود معلم و استخدام غیر موجه دهها نیروی غیر آموزشی ، ناتوانی در نگهداری اموال سیستم آموزشی ، ناقص شدن دست دانش آموز مدرسه سعدی بندرعباس توسط خانم معاون مدرسه ، در یک کلام سعی دارند همان بلایی که بر سر ژنرال پرسیوال آمد بر سر مدیران زحمتکش آموزش و پرورش استان بیاورند و با ایجاد جنگ روانی باعث سقوط سنگاپور هرمزگان شوند.

 

زهی خیار باطل ، 

کور خونده اید ، ما نمی گذاریم این دست شایعات معاندین باعث خلل در امر خدمت رسانی مدیران زحمتکش این حوزه مهم آموزشی استان شود.

 

حال فرض کنید ، مثلا تصور کنید خدای ناکرده این شایعات واقعیت داشت !

به نظر شما پاسخ مسوولین نسبت به این همه کمبود و مشکلات عدیده چه بود !

بخوانید؛ 

 

??توییت وزیر آموزش و پرورش : این شایعات فقط استیضاح اینجانب را قوت می بخشد ، #بودجه_ندارم .

 

??توییت معاونت آموزشی: امسال قصد داریم تحولات مهمی در زمینه کیفیت آموزش، بازسازی و مقاوم سازی مدارس ، مدرنیزه شدن تجهیزات کمک آموزشی مدارس شهرک غرب تهران انجام دهیم .

 

??سخنگوی محترم دولت در پاسخ به یک خبرنگار : انشالله هوا که خنک تر شد حتما سفری به هرمزگان خواهیم داشت و حتما حق حوزه آموزش و پرورش هرمزگان را کف دستش خواهیم گذاشت .

 

??یک نماینده مجلس در نشست مطبوعاتی : یقین بدانید از این مشکلات اطلاع دارم و مجدانه پیگیر هستیم .

سوال خبرنگار : همین ؟

جواب : پ ن پ توقع داری برم وزارتخانه با وزیر دست به یقه بشم !

 

??مدیر کل آموزش و پرورش استان : یکبار موقع تصادف اتوبوس دانش آموزان عرض کردم ما را چشم زده اند متاسفانه این موضوع جدی گرفته نشد ، اینکه دامنه چشم زخم ها فراتر رفت و رسید به طلسم و دعا نویسی ، الان بنظرم با این وضعیت باد زار خوردیم .

 

??یکی از مدیران ارشد استانداری : جواب دادن به این سوال فرضی آن هم در قالب یک ستون طنز برایم مضحک است ، اما اگر واقعیت هم داشت با جدیت و قدرت به موضوع ورود می کردیم و تکذیبش می کردیم

 

??یک فعال سیاسی استان : الان زمان مناسبی برای به چالش کشیدن مشکلات استان نیست ، شما بروید یک ماه مانده به انتخابات 1400 تشریف بیاورید ناگفته های زیادی دارم و حتما پاسخگو خواهم بود.

 

??رییس شورای شهر بندرعباس : دوست عزیز بی تعارف بگویم برای جواب دادن به موضوعات چالشی ،مثل همیشه چند ماهی سرکارت می گذارم و آخرش هم جوابی نمی دهم اینکه با همون مرحوم ژنرال پرسیوال صحبت کنی به صواب نزدیک تر است.

 

#کاظم_گلخنی_طنزنویس


طنز آخرین هوچی گری

باز هم هوچی گری چند رسانه زرد باعث تشبیه ببخشید تشویش اذهان عمومی شد.

حتما شما خواننده گرامی هم از مطالعه اخبار جعلی ناقص شدن مچ دست دانش آموز بندرعباسی توسط معاون دبستان شوکه شده و بشدت باور نکرده اید‌.

متاسفانه باز هم رسانه های زرد با هوچی و نشر اخبار کذب باعث دلسردی جامعه نسبت به سیستم مدرن آموزشی استان هرمزگان شدند.

در همین ارتباط و برای روشن شدن کامل حقیقت با این دانش آموز فتنه گر گفتگو نمودیم ، وی نیز همان ابتدا با پنهان کردن محل بخیه های دستش بیان داشت ؛ متاسفانه فریب عوامل سرویس های ییگانه را خوردم به همین خاطر از همه بخصوص خانم معاون به سبب نشر اکاذیب عذر خواهی می کنم و برای مجازات ناشران و عاملان این هوچی گری لحظه شماری می کنم .

امیر حسن سپس با نشان دادن اون یکی دستش افزود : اصل ماجرا از این قرار بود که من و چند طفل معصوم دیگر با هدایت عوامل فتنه گر زرد و در کمال شقاوت تصمیم گرفتیم محبت های بدریغ معاون مدرسه را با یک حمله گاز انبری جبران کنیم ، به همین خاطر طی یک عملیات کمین موفق و با بهره گیری از تسلیحات سرد نظیر : پنجه بوکس ، چاقوی ضامندار اصل زنجان ، کاشی شکسته و قمه به خانم معاون مهربان ناجوانمردانه حمله سختی کردیم و متاسفانه من موفق شدم با کاشی شکسته وی را از ناحیه مچ دست مجروح کرده و سپس به خارج متواری شدم اما با تلاش بی وقفه اینترپل سرانجام در کانادا دستگیر شدم .

الان از اینکه به این حقیقت تلخ اعتراف می کنی چه حسی داری !؟
بشدت وجدانم آسودن شد ، باور کنید ما از همون اول هم حس خوبی نداشتیم و این خبرنگاران بودن که ما رو با تطمیع و تهدید مجبور به این اعمال مجرمانه کردند‌.

بعد از مجروح شدن خانم معاون دوستانت چکار کردن!؟
طبق اسناد موجود بچه ها خیلی سریع خانم معاون را به بیمارستان انتقال دادند و بنا بر یک سنت حسنه قلک هاشون را شکسته و بخشی از هزینه عمل جراحی وی متقبل شدند، در ضمن اینکه میگن خانم معاون شب زنگ زده به مادرم گفته وجدانم در عذابه تو رو خدا از اون پولی که در بیمارستان بهت دادم حتما واسه امیر حسن چلوکباب بگیر کذب محض است و در اصل این خانواده ما بود که نادم و پشیمان یکدست چلوکباب گرفت و مادرم در حالیکه های ، های می گریست لقمه های کباب را در دهان معاون مجروح می گذاشت .

حرف ناگفته دیگه هم داری !؟
امیر حسن با چشمانی اشکبار : بله آقا ، مچ دستم خیلی درد گرفته ، چیکار کنم !؟


طنز شنگول و منگول ورژن 97

 

??گرگه آخرین جعبه پوشک توی نیسان آبی چوپان دروغگو جاسازی کرد بعد هم با احتیاط نگاهی به اطرافش کرد و گفت ؛ تموم شد ، فقط جون کبری سهم منو از فروش دلارها زودتر کارت به کارت کن که الان سه روزه هیچی نخوردم .

 

??چوپان دروغگو هم در حالی که با وانت پر از پوشک بچه به سمت انبار دهقان فداکار میرفت ،با عصبانیت فریاد زد : بابا وضع بازار فعلا خرابه، همه ی دلال ها رو گرفتن ، در ضمن بابت اون گوشت خرها همین دیروز 600 میلیون ریختم به حسابت ، نکبت نوکیسه سیرمونی هم نداره ،

 

??ساعتی بعد گرگه در حالیکه سیگار برگی زیر لب داشت ، از ماشین شاسی بلند سیاه رنگی پیاده شد . گرگه شاد و شنگول در حالیکه کیسه ی پر از علوفه زیر بغل داشت در خانه ی درب و داغانی را زد ، تق تق تق ، منم، منم مادرتون !

 

??شنگول هم از پشت در فریاد زد : برو بمیر بابا ، مادر کجا بود ، پارسال تو فیس بوک با یه شغال بور آشنا شد،  محض گرین کارت ولمون کرد رفت، مادر که نبود همش ولو بود!!

 

 گرگه با تاسف گفت ؛ راست میگی هیچ وقت خونه نبود، شرمنده نمیدونستم ، خب منم منم پدرتون!! 

 

??شنگول:آخه نفهم ، توی کدوم داستانی در مورد بابای ما خوندی! بچه که بودیم گفت میره یارانه بگیره ، دیگه برنگشت، بعدها فهمیدیم با ماده خر پولدار رو هم ریختن رفتن ترکیه !

 

گرگه با حیرت ؛ عجب نامردی بوده ، خب منم منم عموتون!! 

 

??شنگول: عموم قوچی خان  که الان حبس هست، پارسال بچه های جنگلبانی دستگیرش کردن ، میگن جرمش فروش پوست گرگ بوده!!

 

 گرگه با وحشت : واویلا ینی این ملت از پوست گرگم نمیگذرن ! 

خب منم منم دایی تون!! 

 

??شنگول آهی کشید و گفت :اونم دلار که گرون شد از کارخونه اخراجش کردن ، طفلکی معتاد شد ، بچه ها همین دیروز جسدش از تو جوغ پیدا کردن ،

 

گرگه با کلافگی گفت ؛ میگم منگول و حبه انگور خونه نیستن؟

 

??شنگول؛ واسه حبه چند ماه پیش از مولوی یه مدرک فوق لیسانس خریدیم ، بعدشم رفت استرالیا ، میگن توی اردوگاه گینه نو خودسوزی کرده ، طفلک آبجی منگول هم هر روز میره گدایی ، بیچاره توی این تورم و گرونی باید شکم ده راس بزغاله سیر کنه ، شوهرشم گاوه اصلا با ما رفت و آمد نداره، منم که شوهرم تزریقی بود ازش ایدز گرفتم،راستی در بازه بفرمایید!! 

 

گرگه با حیرت :نه مرسی باید برم واقعا متاسفم، راستی اگه کمکی از دست من بر میاد بی تعارف در خدمتم!! 

 

??شنگول: نه دیگه قراره منم خودسوزی کنم برو که یه وقت نسوزی!! 

گرگه در حال دور شدن زیر لب گفت :زنیکه نفهم بچه ها رو ول کرده رفته ، عجب دوره زمونه بدی شده ...

 

??شنگول؛آخ جون،بچه ها بیایید بیرون این بی شعور رفت.

 

#کاظم_گلخنی. طنزنویس 


طنز سگ زرد سلطان جنگل

#طنزسیاه

??سگ زرد سلطان جنگل

 

اگر جهان امروز را به جنگلی مثلا حوالی پارک ملی سرینگیتی آفریقا تشبیه کنیم متوجه تغییرات بنیادین در راس هرم این زیستگاه خواهیم شد.

 

در این جنگل دیگر شیر سلطان جنگل نیست ، ببر و خرس هم به خاطر هیکل درشت امنیت جانی ندارند ، هدهد و دارکوب  پیر دانا هم دیگر کاره ای نیستند ، خرس قهوه ای گریزلی  هم با از دست دادن پست معاونت جنگل ، جز در مواردی که منافعش در خطر باشد  چندان در امور سیاسی مداخله نمی کند .

این روزها سلطان جنگل ، پیر سگ زرد شیادی است که در کمال وقاحت و حماقت با همراهی چند لاشخور و شغال ، همه را یا تهدید می کند و یا می دوشد! 

 

شاید باور کردنی نباشد اما این روزها رذل ترین حیوانات نظیر راسو ، گورکن و شغال با همکاری دوشادوش کرکس ها با تهدید و زور سرگرم خوردن حق و حقوق دیگران شده اند .

براستی چرا چنین شده است ؟

شیرها که نسل در نسل سلطان جنگل بودند با گذشت سالیان متوالی پی به خطر پوپولیسم جنگلی نبرده و گذاشتند تا مضرترین تفکر فاشیستی  و نژاد پرستانه توسط چند  سگ هار  عوام را فریب دهد.

 

دست آخر هم یک سگ زرد پیر با جمع کردن چند لاشخور و شغال با  وعده  جنگل برای درندگان به عوام فریبی روی آورد و  سپس با حمایت درندگان به قدرت رسید .

 

به محض ورود سگ زرد به خوکدونی سفید پا بر همه ی تعهدات حیوانی گذاشت ، سگ زرد نژاد پرست در کمال تعجب حیوانات بین دشت و جنگل با دیواری مرز کشید ، پرندگان مهاجر را اخراج کرد و سپس سرگرم دوشیدن حیوانات مفیدی چون گاومیش شد.

 

سگ زرد برای فریب حیوانات سودمند، تعدادی مترسک در جنگل علم کرد و شایع کرد آدمیزادی قدرتمند قصد کشتن ها آنها را دارد. حالا دیگر دشت سرینگتی از نگاه گوزن ، گورخر و بن گاومیش جای امنی نبود .

 

چند مدت بعد سگ زرد با کمی تمرین و  زوزه  کشیدن های متوالی ، گرگ ها را خام خودش کرد و به آنها فهماند که برای  دور نگه داشتن ببرها و خرس ها از معرکه قدرت باید آنها را در نزد عوام  مقصر نشان دهند.

 

 سگ زرد سپس به اژدهای زرد که حالا در شرق جنگل برای خودش کسی شده بود نامه تهدید آمیزی نوشت و از او خواست اگر می خواهد تپاله هایش را به حیوانات بفروشد باید حق و حساب بدهد.

 

چند وقت بعد هم کلاغک جوانی که در همسایگی اژدها مدام با قار قار کردن برای چند سنجاب و موش شاخه و شانه می کشید ، فریب داد.

 

سگ زرد فقط با یک قوطی خالی پنیر کلاغ بدبخت را  به خلوتگاهی کشید و با یک حمله پروبالش را چید.

القصه

جنگل دیگر بر مدار طبیعت نبود ، جنگلی که روزگاری شیرهایش به کمک خرس و ببر ، همه ی حیوانات را از شر تهاجم گرازها نجات داده بودند حالا جایش را به منفعت طلبی مطلق سگ زرد و  چند راس لاشخور و شغال داده بود.

 

اوضاع به قدری مسخره شده بود که روباه دم بریده ای که به زور خانه گوزنی را تصرف کرده بود ادعای کشتن آدمیزاد را داشت .

 

روباه بی حیثت همه چیزش  را در غاری به سگ زرد داده  بود و در کمال وقاحت از اوضاع در هم ریخته جنگل سود می برد ، کارش شده بود  نشان دادن تصویر آدمیزاد و ترساندن باقی حیوانات و از همه مسخره تر جمع شدن همه ی حیوانات مرده خور در کنار سگ زرد بود.

 

شاید باور کردنی نباشد اما جهان بعد از بروز تفکر نازیسم و فاشیسم  هیچ گاه مثل امروز شاهد یکجا شدن جهالت ، حماقت، سلطه جویی ، منفعت طلبی و تندروی در بلاهت نبوده است.

 

 

واقعا جای بسی عذرخواهی از حیوانات  که موجوداتی نظیر؛ ترامپ،  جان بولتون، مایک پمپاو ، نیکی هیلی ، نتانیاهو و مریم رجوی را به آنها تشبیه کردیم اما به دور از هر گرایش سیاسی و فقط از نگاه یک آزاد اندیش برای جهان امروز بسیار باید بسی تاسف خورد که چنین افراد حقیری را در نقش تعیین کننده قرار داده است.

 

#کاظم_گلخنی_طنزنویس


طنز مدیران خسته

??ستون طنز کلپک سلام 

مدیران خسته 

 

??به تازگی مشاور استاندار هرمزگان از واژه [مدیران خسته ]بهره برده و این عزیزان را در حوزه خلاقیت ناتوان معرفی کرده است .

اصولا 

در این ایام تحریم که تورم و گرانی بیداد می کند ، فقط یک عامل مهم دیگر می تواند اوضاع را خنده دار تر کند و آن میدان داری مدیران خسته است و لذا در این مقال  قصد داریم شما عزیزان را بصورت گذرا با این پدیده های خلقت  آشنا کنیم .

 

??تاریخدانان معتقدند این گونه مدیریتی از 25  فرودین عصر یخ تا الان شبیه مارمولک { همان کلپک خودمان}  مدام رنگ به رنگ شده و  به خوبی توانسته اند با طبیعت ادارات سازگار شوند.

 

خوراک اصلی این گونه مقاوم،  نان به نرخ روز است و معمولا با نفوذ  در تشکیلات دولتی و با تمجید و تملق به خوبی مدارج عالی ترقی را طی می کند.

 

بی عرضگی ، ناتوانی و منفعت طلبی از صفات بارز مدیران خسته است و معمولا این گونه از  مدیران برای پنهان کردن صفات منفی خود  از روش ظاهر سازی نظیر ؛ محاسن بلند ، پیراهن آستین بلند ، تملق های بلند و  تسبیح بلند بهره فراوانی می برند

 

نمونه های ناموفق این گونه از مدیران  که به تازگی در چنگال قانون اسیر شده اند می توان به مدیران شهرداری شهرستان صدرای فارس ، شورای شهر بابل و حتی آن چند قاضی که تصویرشان منتشر شد،  اشاره کرد.

 

??اولین اقدام مدیران خسته که اصولا هیچ آشنایی با شایستگی ، انصاف ، عدالت و صدالبته خلاقیت ندارند. جذب تعدادی از افراد فامیل در ادارات تحت امرشان هست و لذا اگر در هرمزگان وارد اداره ای شده و متوجه هم نامی برخی از کارکنان با فامیل مدیرکل شدید حتم بدانید آن مدیر خسته اولین اصول کاری خود را بجای آورده است .

 

دومین عامل شناسایی مدیران خسته ، انداختن توپ در زمین دشمن فرضی است. این عزیزان در حضور خبرنگاران به تشریح اقدامات اداره خود می پردازند و جالب است بدانید اگر آن بودجه ای که در اختیار  داشته به یک  قلاده تورگ{ روباه }  هم بدهید وی به طور حتم و قطع یقین تعدادی طرح و پروژه را کامل می کند.

 

 سوال اینجاست که این مدیر خسته چرا نمی تواند طرح های بزرگ بر زمین مانده را کامل کند ، معمولا مدیران خسته در جواب این سوال سخت با انتقاد از مدیران ارشدتر، وزارتخانه و حتی بانک ها ، خود را چنان مظلوم نشان می دهند که آدمیزاد خود بخود به یاد سکانس معروف چشمان معصوم گربه چکمه پوش در انیمیشن شرک 2 انداخته  و آدمی  همه را بجز مدیر خسته نفرین می کند.

 

??و در انتها 

اجازه دهید بخشی از کارکرد مدیران خسته در ادارات  هرمزگان را خدمتتان عرض کنیم .

ساعت 9 صبح ؛ شرکت در یک جلسه و یا همایش و چرت زدن با چشمان باز ،

 ساعت 10 صبح ؛ صرف صبحانه کاری شامل ؛ چای ، آش، پنیر  و نان سنگک ، ساعت 10/30  ؛  حضور پررنگ در اینستاگرام ، ساعت 11 ؛ امضای نامه های داخل کارتابل، ساعت 12 ؛ خرید روزانه برای منزل ، البته منشی به ارباب رجوع می گوید جناب مدیر در یک جلسه مهم سرگرم حل مشکلات اقتصادی کشور هست .

 

ساعت 13 ؛ بازگشت از همان جلسه مهم و  صرف یک لیوان قهوه و حضور مجدد در تلگرام ، واتس آپ و اینستاگرام ، اصولا یک مدیر مجرب خسته  باید به روز باشد و از موضوعات مهم با خبر باشد اینکه گردش در فضای مجازی در ساعات اداری یک وظیفه است و اصلا هم ربطی به وای فای اداره ندارد.

 

??ساعت 14 ؛ چیه ؟ نکنه توقع داری واسه چندر غاز حقوق کارمندی بعد ساعت ادارای بمونه کار کنه ؟

بنده خدا خسته هست.

 و بدین سان مدیر خسته با کوله باری از خدمت و با وجدانی آسوده به منزل باز می گردد تا بعد‌ظهر قبراق و سرحال در یک شرکت خصوصی به جامعه خدمت کند.

 

#کاظم_گلخنی 

@hogam