سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طنز تاریخی . خدعه شاهپور

طنز
ماجرای خدعه شاهپور و خیانت نضیره

.
آورده اند که  شاهپور فرزند اردشیر به سال 242 م به تخت سلطنت نشست .روایان حکایت کرده اند که شاهپور مثل باباش که او را ددی اردل میخواند، بسی به جنگ و بزن بزن دلخوش بود. مورخین باستان چنین نگاشتند که در فاصله هشتاد کیلومتری موصل امروزی شهری واقع بوده که الحضر یا هاترا نام داشته است که در آن ادوار رومی ها که در خشونت و جنگ افروزی یک چیزی در مایه های اسراییل بودندی  دوبار به این شهر یورش بردند اما هر دوبار شکست خوردندی و از رسیدن به مرحله نیمه نهایی حذف شدندی (گویند فردوسی در آن ایام به روم بسیار امیدوار بود اما  خوزه مورینیو ناجوانمردانه به یونتوس پیوست و زمینه شکست تمدن روم مهیا شد )  روایان چنین نوشتند که اعراب به پادشاه این الخضر ضیزن می گفتند. شاه ضیزن بسی ثروت اندوخته  و حتی زیر پای تنها دخترش مازراتی انداخته  و خودش به کرات به آنتالیا رفت و آمد داشتندی و بسی در امور دنیوی فعال بودندی آنچانکه یک دم از آنتالیا غافل نبود .مورخین شرقی آورده اند که در دوره شاهپور ساسانی بخشی از از عراق امروزی  در تملک ضیزن بود از این رو  چند باری به ولایات عراق جنوبی و مرکزی که از توابع ایران بودند دست درازی بکرد و  الغرض بهانه بدست این اقا شاهپور بداد و او نیز  که در خراسان بودندی چون از دست درازی شاه ضیزن با خبر شد فی الفور وارد گروه شده با یک پی ام لشگری جرار آماده بنمود . به گواه توپولوس مورخ یونانی متن پی ام چنین بود؛ «هوخی جون بچه ها جم کن» القصه  لشگر ساسانی به الخضر رفت ولی ضیزن افرادش مقاومت کردند و قلعه را حفظ کردندی.  توپولوس در کتابش  چنین گوید که مدتها از محاصره شهر گذشت؛ آقا تحریم ها شدت گرفت و وضع چنان شد که ضیزن از عهده پرداخت یارانه ها بر نیامد اما ارتش ساسانی توانایی گشایش شهر را نداشت.توپولوس در کتاب کوکوسبزیوس می نویسد: قوای ساسانی پشت دیوارهای الخضر لم داده گه با تبلت چت بکردی گاه فوتبال گل کوچیک بازی بنمودند  و در فکر هر لهو لعبی بودند به جز گشایش شهر؛ از آن سو ضیزن دختری داشت که نضیره نام بداشت دخترک بسیار زیبا منظر بود راوی گوید نضیره 37عمل زیبایی گذرانده بود و کلی خرج روی دست ضیزن بخت برگشته گذاشته بود.نضیره که ویزای شینگن بداشت سخت از محاصره و تحریم ها دلخون بود.

 گویند دخترک روزی  از فراز کاخش شاه ایران را دیده به وی یک دل نه صد دل علاقه مند شد.(همون عشق در یک نگاه الکی ) شاهپور نیز که دو درهمی اش فتاده بود بسرعت وارد بیتلاک شد و صفحه  نضیره را یافت و لایکش بنمودی و به دخترک گفت اصل بده؟ . دخترک بنوشت: نضی 17خضر ... هیچی دیگه نیم ساعت بعد شاهپور مخ دختره روی هوا زد. توپولوس یونانی در کتابش نوشته شاهپور ابتدا قول ازدواج داد اما نضیره درسش تموم نشده بود لذا صدتومن واسه دختره کارت به کارت کرد و در ادامه یک شارژ پنج تومنی براش فرستاد سپس از دخترک خواست تا دروازه شهر را بگشاید..دخترک که از قول ازدواج بسی جو گیر شده بود با چند افسر دژ ساخت و پاخت کرد و انان را با سکه درهم فریفته دروازه شهر فرتی  گشوده شد و قوای ایران وارد الحضر شدند.شاهپور دخترک را بسیار احترام نمود و در شهر عین التمر با او ازدواج کرد. نضیره هم کم نگذاشت خلاصه طی چهار سال چهار تا بچه خدا بهش داد .الان هم شاد و خوشحال سعادتمند توی ی واحد صد متری مستاجر هستند. توپولوس هم بیچاره تو بحران اقتصادی یونان بدجور گرفتار خودش کرده؛ گردی شد و در زیر پل اکروپولیس سقط شد . خلاصه تاریخ همش درس های عبرت آموز هست تو رو  خدا دور و بر مواد مخدر نروید