سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لوطی نت . آخرین دستاورد مرحله دوم طرخ هدفمندی یارانه ها

نویسنده :کاظم گلخنی

بغام در حالیکه با دستمالی عرق سر و صورتش را خشک میکرد رو به کنیزو کرد و با عصبانیت گفت: عزیز من، مگه من مامور آتش نشانی شدم که هی باید مردم رو از توی کابینت نجات بدم.کنیزو رو به همسرش کرد و گفت: منت سر من نذارمرد، این بندگان خدا سواد درستی که ندارن بجای اینکه برن کافی نت ثبت نام کنند رفتن تو کابینت و گیر افتادن ، در ضمن سر جمع از صبح تا حالا فقط 11 تا پیرزن از توی کابینت در آوردی ،پسر مش معصومه فقط دیروز 42 تا پیرزن و پیرمرد از توی کابینت در آورده !! بغام آهی کشید با خودش گفت من حاضرم برم توی کابینت بمونم اما گرفتار این لوطی نت نشم. مرحله دوم طرح هدفمندسازی یارانه ها با هدف حذف یارانه بگیران پردرآمد و حمایت از تولید کنندگان ،آغاز شده و دولت برای تسهیل دراجرای این طرح مهم از یک برنامه نرم افراری بسیار هوشمند که لوطی نت نام دارد استفاده می کند .طبق شنیده ها لوطی نت به طور کاملاً پیچیده ای برتمامی درآمدهای پیدا و پنهان افراد دسترسی دارد از این رو برخی رفتن به کابینت و گیر افتادن در این جای تنگ را ،با در افتادن اژدهای هفت سر ترجیح می دهند. کافی نت چندان شلوغ نبود با این حال عده ای با شک و تردید به داخل این مکان مرموز نگاه می کردند.بغام که از دیدن شتک های خون روی شیشه کافی نت به رعشه افتاده بود با ترس و لرز رو به پیرمردی کرد و گفت : این جا چه خبر عمو؟ پیرمرد بیچاره که دیگر قوتی برایش نمونده بود لرزان و ترسان به دیوار تکیه داد و در حالیکه نفس های آخرش را می کشید بریده بریده گفت: نر نر نرو ان ان انصراف بده ، و بعد جان به جان آفرین تسلیم کرد. بغام که از دیدن جسد پیرمرد پریشان شده بود سرآسیمه به تلفن همراهش را جیبش بیرون آورد و پیامک کنیزو را مشاهده کرد. پیامک بسیار کوتاه و قاطع بود. تا ثبت نام نکردی برنگرد خونه نون هم بخر، کنیز. : دیگر راهی نبود و تخطی از دستور کنیزو کمترین مجازاتش کتک خوردن و اخراج از خانه بود. بغام بیچاره زیر لب گفت: بابا این همه دولت اصرار می کنه مردم انصراف بدن باز من نمیدونم چرا بعضی اینقدر هول می زنند. درب کافی نت باز شد و همان لحظه دندان مصنوعی خون آلود جلوی پای بغام متوقف شد. لحظاتی بعد پیرزنی تلوتلو خوران به سراغ دندان مصنوعی رفت ولی دیگر از جایش برنخاست و مرد. بغام آهی کشید و در حالیکه به جسد پیرزن زل زده بود، گفت:آخه مگه این 45 تومن چقدر ارزش داشت مادرجان.! چشمان هراسان حاضران به مردی افتاد که گویی از چیزی خبر ندارد با بسته شدن در کافی نت ، متصدی کافی نت او را به گوشه ای فراخواند و از خواست منتظر بماند.. صفحه ثبت نام باز شد و بعد از گرفتن قسم های مختلف از کاربر ،نرم افزار لوطی نت ظاهر شد.فقط دیدن سبیل این نرم افزار رعشه به قلب آدم می انداخت دیگر شرح مابقی که جای خودش دارد.صدای نخراشیده ای به کاربر که جوانی باریک اندام بود ،گفت: تو مگه پسر الله کرم خدا بیامرز نیستی!؟ خاک به سرت کنن کاش یه ذره از غیرت بابات تو وجودت بود،آخه تو یارانه می خوای بگیری که چی بشه ، بری بدی مواد دودش کنی بره هوا ؟ سیستم سپس نگاهی به چهره خجالت زده جوانک کرد و با تحکم گفت:چرا دیشب که پسر صفدرکلاغ اومد دنبالت که بری سرکار پیچوندی طفره رفتی ! هام ، فکر کردی ما خبر نداریم ،لحظاتی بعد دست بزرگی از مانیتور خارج شد و بی هوا به صورت جوانک زد و گفت:از فردا میری سرکار، فقط خدا کنه بفهم باز رفتی دور و بر دود ، این دفعه همین جا آتیشت می زنم، در ضمن به مادرت سلام برسون بگو فکر کردی پولهات زیر فرش قایم می کنی ما نمی فهیم بهش بگو اینجوری نمیشه باید بیاد پولشو بذاره تو بانک تا چرخ اقتصاد کشور بچرخد،پاشو گم شو برو...نفر بعدی برای ثبت نام یارانه پیرزن نحیفی بود با دیدن ماجرای معتاد جوان همچون یوزپلنگ از جایش جستی زد و شبیه مرد عنکبوتی از کافی نت فرار کرد.لحظاتی بعد در میان هول و هراس معدود مراجعین مردچاقی خودش را آماده ثبت نام کرد. سیستم ثبت نام باز شد و لوطی نت نگاهی به مرد کرد و گفت:جعفر تپل تو خجالت نمی کشی ! تو هم یارانه می خوای ! کی بود پارسال موتورش فروخت و پولش ریخت تو حساب مادرزنش، کی بود پارسال به اسم مریضی زنش وام گرفت دماغ دخترش رو عمل کرد ، کی بود ؟جعفر بیچاره در حالیکه هاج و واج مانده بود ،من من کنان گفت: آقا بخدا من خرجم زیاده من دختر دم بخت دارم الان دو جا کار می کنم اما باز هم کفاف خرج زندگیم نمیده ، اون پول هم که گفتی گذاشتم واسه عروسی دخترم ،وگرنه با این تفاسیری که گفتی مزاحم شما نمی شدم. لوطی نت چشمانش را براق کرد و گفت: تو حساب دخترت 230هزار تومان پول هست، یک میلیون هم دست احمدافغانی داری ،در ضمن یه پولی هم تو حسابت زنت هست که می خوای دوباره موتور بخری،حالا نذار بگم عیدی چند کیلو گوشت مرغ و گوسفند خریدی، اگه مردم بفهمن که زنت هفته ای سه بار آبگوشت بار میذاره که همین جا به عنوان یه مرفه بی درد آتیشت میزنن ، برو عقب کارت تا نزدم شکمت سفره کنم. دقایقی بعد از رفتن جعفر ،مرد شیک پوشی روی صندلی کافی نت نشست.سیستم باز شد و لوطی با روی باز به وی خوشامدگویی کرد و گفت: به به جناب احتشامی ،مدیرمحترم کارخانه تشک سازی، آقا جان شما چرا تشریف آوردین می گفتین ما می آمدیم خدمتت،سیستم در کمال تعجب حضار سرش را از مانیتور بیرون آورد وگفت: آقا حساب شما محفوظ است در ضمن بگذارید ثبت نام تمام شود انشالله با ریزش 80 درصد از این جمعیت مرفه یارانه بگیر، سهم شما در گرفتن وام های تولیدکنندگان سخت کوش به 99 درصد خواهیم رساند و تا آخرسال ده میلیارد تومان وام به جنابعالی اعطاء می شود. سیستم سپس صدایش را کلفت کرد و گفت: واسه عزیزانی که چرخ تولید اقتصاد را می چرخانند دست قشنگه را بزن. فضای اندکی لطیف شد و مرد نحیفی که جلوی بغام ایستاده بود شادی کنان روی صندلی نشست و مشغول ثبت نام شد لحظاتی بعد لوطی ظاهر شد وگفت: هوی ی ی عمو کجا با عجله، تو اصلا بمن بگو بچه ات واسه چی میفرستی مدرسه غیر انتفاعی ، کی گفته هفته سه بار میوه بخری اونم در این شرایط سهمگین اقتصادی که اغلب کشورهای جهان با آن مواجه اند، التماس نکن.مرد نحیف نگاهی شبیه گربه چکمه پوش به لوطی کرد و گفت:آقا من کارمند معمولی هستم عیالوارم مستاجرم ،بخدا یادم نمیاد کی میوه خریدم.سیستم نگاه تندی به کارمند کرد و گفت: آقاجان تو هم مثل اکبرباریک باجناقت را میگم مثل اون زرنگ باش، دست زن بچه ات را بگیر یه شب خونه پدرخانمت یه شب خانه پدرخودت ، یه شب دایی و عمو و الی آخر تلپ بشید ، هم میوه و شیرینی مجانی می خورید هم شامتون مفت درمیاد.کارمند بیچاره سرش به زیر انداخت و گفت: آقا من بمیرم از این کارها نمی کنم بعدشم خونه هرکی بری فرداش همچی تلافی می کنن که به کرده خودت پشیمون بشی،لوطی نت فکری کرد و گفت: عزیز من اقلا بیشتر کار کن آخه با یک جا کار کردن که امورات آدم نمی گذرد برو کار پیدا کن و از خیر یارانه بگذر که می خواهیم این پولها را تو بخش درمان و سلامت سرمایه گذاری کنیم.کارمند من من کنان گفت: آخه دیگه با این سن و سال کی به من کار میده ؟سیستم عصبانی شد و گفت:می خوای بسپارم از فردا بری پیک توزیع کنی! کارمند تحقیر شده سرش به زیر انداخت و گفت نه آقا اگه میشه یه کاری کنید من یارانه بگیرم خواهش می کنم. ناگهان لوطی از کوره در رفت و مشت محکم به شکم کارمند زد و گفت مردحسابی میگم کشور در وضعیت خاصی هست چرا درک نمی کنید، آقا یه طرف تحریم های استکبار یه طرف دست گل های اقتصادی دولت قبلی ، آخه چی می خواهید از جون این دولت؟ چرا یه کم رحم ندارید ،آقا جان الان دولت نیاز به همراهی داره چرا همراهی نمی کنی؟ کارمند نحیف درحالیکه خون بالا می آورد به زحمت دست در جیب کتش کرد و پولش را به لوطی داد وگفت: آقا به جان خودم همش همین ده هزار تومنه.من هم مثل مدیران و سرمربیان لیگ برتری از دریافت این یارانه انصراف می دهم و میرم یه جایی بمیرم. با انتقال جسد کارمند نحیف نوبت به بغام رسید. سیستم راه اندازی شد و نرم افزار راستی آزمایی لوطی نت شروع بکار کرد. همان ابتدا چک بسیار محکمی به گوش بغام نواخته شد.بغام که هنوز گیج و منگ بود چک دوم هم نوش جان کرد. لوطی رو به او کرد وگفت: خوب گیرت انداختم مزدور قلم به دست اجنبی ، حالا میری واسه من طنز می نویسی! دولت را زیر سوال می بری یارانه هم می خوای؟ مشت و چک و لگد بود که سمت بغام بدبخت حواله میشد. مرد بیچاره که زیر کتک له شده بود یک آن قصد فرار کرد اما به دستور لوطی و توسط متصدی کافی نت به صندلی میخکوب شد. لوطی نگاه تندی به بغام کرد و گفت : خوب ،با آن هزار تومانی که دیشب چهارراه فاطمیه پیدا کردی و یواشکی خرجش کرد شروع کنیم یا آن 5 هزارتومانی که 13 سال قبل از کیف مادرخانمت کش رفتی شروع کنم؟