سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طنز اولین گفتمان


راویان دوران بسیار کهن بر الواح سنگی چنین نگاشته اند که در انتهای عصر حجر و گشایش عصر مفرغ ،آدمی دست ز پیکره تراشی و سخت افزار سنتی بشسته میل به هنر فاخر در وجودش زباله کشیده با تراش شاخ وحوش حکاکی بر دیواره غارها را بدعت بنهاد.
چندی نگذشته هنر فوران بنموده از سر و کله غارها بالا رفت و آدمی که تا دیروز دایناسور خام خام میل مینمود ،چهار دست و پا بر آستان هنر بالا رفت.


یکی عربده خوفناک می کشید الکی مثلا آوازه خوان است، آن دیگری بر پوست کرگدن نواخته مطربی بنمود و آن یکی حرکات موزون از خود بدر کرد...
القصه چندی بگذشت و  آدمی دگر میلی به پیکره تراشی ، گرز زدن بر فرق گراز  و خشونت نشان نداده همه شب پای آتش این محفل گرم خانمسوز جدید نشسته همی جلسه راه انداحته حتی حرف سیاسی از خود به در کرده عده ای پا ز گلیم دراز تر کرده فکر می کردند!!


لیک این رخداد نوظهور پست مدرنی بر مذاق آذمیزاد دوره حجری بسی تلخ آمد، پس جماعت معترض متحجر به غارها ریخته هر چه از هنر مفرغ بود به باد آتش داده ،جمعی را برای ادای پاره ای از توضیحات با خود ببردند، طیف متحجر هر دم  بانگ برآورده ؛ای غارنشین ها فریب این ادا و اطفار روشنفکری و غرب زدگی نخورید ،نیاکان ما از دوره ای که ماموت سوخاری توی رگ زدندی ، همه وقت پی شکار غول و دایناسور رفته، کوه پشت کوه تراشیده غار دو نبش ساختندی ولیکن این جماعت مفرغی بنیاد و سنت اجدادی به باد دادندی همه شب جز رقاصی ،مطربی شعر خوانی هیچ به شباب ما یاد نداده، کار غارنشین به جایی رسیده که همچون خفته غول تا لنگ ظهر در غارها کپه مرگش گذاشته ، حقارت به حدی رسیده زن غارنشین پیتزا سفارش داده مردش زیر ابرو برداشته لابد فردا میخواهد رای دهد!!


و بدینسان دامنه کین و دشمنی فزون گشت و هر دم تجمعات اعتراضی در مقابل غارها و دامنه کوهپایه ها فزون گشته از دگر سو این تفرقه مجال بر دشمنان آدمی داده دایناسور و ماموت ها که تا دوش به سیخ کشیده شدندی ، رجز خوان میدان شده همه وقت به غارنشین ها یورش بردندی چند تایی هم قورت دادند. آن دلاورانی که با شاخ تیز بر جگر تیرانازور خشمناک یورش بردندی کنون مدهوش دود ، دلخوش به مطرب ،لب آتش افتاده تا سحرگاه بر دیواره غار چت بنمودند. دگر ز سرفرازی شکار و جنگ های الکی اثری نمانده هر چه بود خمودگی بود و غذای بیرون بر البته مکتب رئالیسم جادویی و پست مدرن بازی هم بی تاثیر نبودندی، و بدین سان بشر عصر مفرغ در شراشیبی انحطاط تباهی میرفت تا منقرض شود و خیال همگان راحت شود که به ناگه در شبی از شبها غارنشینی که تا نیمه شب به رفیق بازی محفل گردی شهره گشته بود به غارش بازگشت،


لیک همسرش که بسی خسته بود  گرز گران را کناری نهاده به زبان اشاره گرم نصحیت شوی  خود شد که ای مرد این چه بساط است برای ما ساخته ای، بچه هایت مدتهاست رنگ گوشت قرمز به چشم ندیده، آخر با این دوزار یارانه چه سان شکم آنها سیر نمایم!!  به خود بیا دور این رفیق های مطرب را خط بکش بچسب به یک کاری ، الان همین غارنشین کناری برو ببین چند تا دندان تمساح دور گردن زنش هست، آخر این چه زندگی هست برایمان درست کردی ...
و بدین سان اولین گفتمان بدون خشونت بشری شکل گرفت و به سرعت در میان غار نشین ها باب شده بشر دوره مفرغ به مذاکره سیاسی با بشر عصر حجر پرداخته  صلح نمودند
و سرانجام نیز  طیف های مختلف بشری در یک گفتمان مهم و حساس برای خروج از غارها و  ایجاد اولین اجتماع بشری که بعدها شهر نامیدند به تفاهم رسیدند