طنز یک روز در دادگاه داعش
یک روز در دادگاه داعش
سرزمین های تحت تصرف تروریست های داعش گرفتار در هرج و مرج و بی قانونی محرومیت های فراوانی است .هرج و مرجی که حتی دامن داعش را گرفته و عمدتا برای رسیدن به اهداف خود ، از کشتن همکاران و هم قطاران خود نیز ابایی ندارند،متاسفانه جنایات این گروه تروریستی تمامی ندارد و هر روز تحت عناوینی واهی مردم بیگناه عراق و سوریه را به فجیع ترین شکل ممکن اعدام می کنند.طنز ذیل وضعیت بیدادگریهای این گروه تروریستی در مواجه با اتهامات بی پایه و اساسی است که بر مردم مظلوم ستمدیده عراق و سوریه وارد می شود و این در حالی است که سکوت معناداری جامعه جهانی را فرا گرفته است.
زمان : حوالی لنگ ظهر.مکان: دادگاه داعش.
قاضی ابو رحم بن شفقت بعد از قرائت حکم اعدام محکومی، نعره بلندی کشید و متهم بعدی را فراخواند.ابورحم سپس رو به نگهبانی که همراه متهم بود کرد و گفت : جرم این جوان چیست؟نگهبان گفت: قربان این مرد شلوار جین پوشیده بود و در حالیکه سیگار می کشید گاهی هم می خندید. قاضی داعش خشمناک مشت محکمی به میزش کوبید و گفت: آیا شلوارش اصل ترک بود یا تایلندی بود؟ نگهبان گفت: قربان به نظرم جنس شلوارش اصل نباشد. قاضی اندکی فکر کرد و گفت: بابت شلوارش چون جنس اصل نیست محکوم به ریا شده باید اعدام شود.ببرید سرش را ببرید در ضمن هزار دینار جریمه از خانواده اش بابت کشیدن سیگار دریافت کنید!!
نفر بعد:
نگهبان متهم دیگری که او نیز جوانکی پریشان بود وارد دفتر کرد و گفت: ای ابا رحم، محتسبان گزارش کرده اند این جوانک در قهوه خانه ای نشسته و با دوستانش درباره تلفن همراه گپ و گفت داشته و از همه بدتر آرزو کرده که ای کاش آی پد در تملک داشت.ابو رحم آهی کشید و گفت :آخر شما جوانان چرا از این وسیله فسق و فجور دل نمی کنید .هر چقدر هم اعدام می کنیم باز هم درس عبرت نمی گیرید.قاضی سپس رو به نگهبان کرد و گفت: ای ابوشفته در گزارش نگاه کن ببین دقیقا آرزوی کدام مدل آی پد را داشته است!! ابو شفته هم نگاهی به تبلتش کرد و گفت: این منحوس آرزوی آی پدs4 را در سر پرورانده است. قاضی مجددا آهی کشید و فریاد زد: این منحوس منحرف را مجبور کنید یک دستگاه آی پد را بخورد.در ضمن پول آی پد را از خانواده اش دریافت کنید.لحظاتی بعد تلفن همراه قاضی زنگ خورد از آن سوی خط مردی با صدای نخراشیده فریاد زد: الوووو سلام ای مظهر عدالت ، انشالله که در سایه خلافت پاینده باشی غرض از مزاحمت ،امشب نمایندگانی از دولت قطر و عربستان مهمان والی ابو پهن هستند، ایشان امر کردند لوازم تفریح و سرگرمی را مهیا کنید.ابو رحم هم خنده ای شبیه صدای خرس تحویل داد و گفت : سپرده ام همه اعدام ها در منزل والی انجام شود در ضمن چند کنیز هم به همراه مقداری مسکرات تولید برادران ترکیه که دیروز از چند منحرف ضبط کردیم روانه منزل امیر عزیزمان ابوپهن می کنم .خداوند به ایشان برکت دهد.
بعد از پایان تماس ابو شفته ،زنی را وارد دفتر قاضی کرد و گفت: یا ابو رحم، این زن بدون همراه در خیابان ول می چرخید وقتی هم خواهران محتسب او را گاز گرفتند به آنها توهین کرده است! قاضی از نگهبان خواست روبنده زن بیچاره را بردارد سپس نگاهی به زن بیچاره کرد و گفت : مجرد هستی ؟ زن گفت بلی قاضی ، راستش همه خانواده ام در جنگ کشته شدند و همین چند وقت پیش پدر و برادرم که عضو قشون داعش بودند کشته شدند.قاضی آهی کشید وگفت: راستش شرایط این بانو ویژه است و جای تحقیق بیشتری دارد .ابو شفته ،او را به منزلم راهنمایی کن تا ببینم چه می شود.ابوشفته که انتظار این انعطاف را از قاضی نداشت با عصبانیت گفت: ای قاضی این زن به محتسبان ناسزا گفته ،آخر چطور او را تنبیه نمی کنی !! قاضی با عصبانیت دوباره مشت محکمی به میزش زد و گفت : بعدی . لحظاتی بعد ابوشفته، جوانی را با اردنگی وارد دفتر قاضی کرد و گفت: این مردک جرمش روزه خواری است!! قاضی داعشی، نیش خندی زد و گفت: مگر ماه رمضان است ابله ، ابوشفته نگاهی به تبلتش کرد و گفت: نمیدانم لابد پررویی کرده و محتسبان خواسته اند حالش را بگیرند .قاضی نگاهی به جوانک کرد و گفت: چون جرمت شفاف نیست می توانی هزار دینار جریمه بدهی و خلاص شوی اما هنوز حرف قاضی تمام نشده بود که صدای دو شلیک پیاپی برخاست ،مرد جوان با عجله صدا خفه کن اسلحه اش را باز کرد و لبخند زنان پی کارش رفت. اینجا موصل است تعجب نکنید.