طنز ... انشای سیاسی
انشای سیاسی
سفر
به نام خدا .ما بچه ها سفر را خیلی دوست داریم .اما پدرم می گوید سفر برای پولدارها مناسب تر است و مافقرا بهتر است با فکرمان به مناطق جذاب سفر کنیم.
پارسال زن دایی اینا دو روز رفته بودند ترکیه اما زن دایی شش ماه تمام عکس های سفرشان را در گروه فامیل می گذاشت و هی می نوشت: من و آنتالیا یهویی ، من و ساحل دریای سیاه یهویی ...و خلاصه حرص همه زن های فامیل در آمد.دست آخر مادرم کلی دعوا کرد و پدرم مجبور شد با گرفتن وام ما را به دوبی ببرد. ما یک روز در این بندر خارجی ماندیم ولی به اندازه یکسال عکس گرفتیم.مادرم به هر فروشگاهی می رسید چهل تا عکس سلفی از ما می گرفت .(آقا اجازه اصلا خوش نگذشت) بابایم می گفت این سفر فقط برای رو کم کنی بوده و حق ولخرجی نداریم. خلاصه مادرمان همان نون پنیر خانه را هی به حلقمان ریخت بعد هم یک مشت لباس که از بندرعباس خریده بودیم کولمان گرفتیم و مثل آدم های ندید بدید برگشتیم.
با وجود آنکه در آن سفر یک روزه پدرمان در آمد و همش در حال عکس گرفتن از مراکز خرید بودیم مادرمان کلی از این حرکت بهره برداری سیاسی کرد و به قول خاله مهشید برجک زن دایی را منهدم کرد.ما که بچه هستیم و معنی این ترفندها را نمی فهمیم اما خداییش هیچ کجا بندرعباس خودمان نمی شود و به قول پدرم با دل خوش خوردن یک سمبوسه در ساحل شهر به ز کلی حمالی در ساحل شهرهای دور، مادرم گاهی که دلش می گیرد اه می کشد و می گوید خاک تو سر بابات که آخرش هم هیچی نشد. اگه بابات یک پست مهمی داشت سالی لااقل یکبار با خرج اداره به سفرهای خارجی می رفت و کلی سوغاتی می آورد . پدرم می گوید مدیران برای سفرهای ماموریتی و تحقیقی به خارج می روند اما خواهرم که دانشجو هست می گوید این چطور سفر ماموریتی هست که همیشه به ترکیه و و دوبی ختم می شود!! پدرم هم تو سر دخترش میزند و می گوید؛ دختره چشم سفید این همه شهریه ات می دهم که درس بخوانی نه که حرفهای سیاسی بزنی ، این جوجه هم برام آرمان گرا شده .و بعد هم خواهرم مثل شخصیت دختر این فیلم های آبکی جدید، گریه کنان به اتاقش می رود.در مجموع سفر خارجی با پول زیاد بسیار خوشایند است و من دوست دارم در آینده مدیرکل شوم و به سفرهای مهم کاری ترکیه بروم.
(آقا تموم شد)
معلم : بچه باز هم که انشای سیاسی نوشتی... آخرش بدبختم می کنی، بدو برو دفتر تا تکلیفت روشن کنم.