طنز ... عاقبت مخالفان توافق
عاقبت مخالفان توافق
سر شبی مشتی معصومه جلوی مغازه احمد مرغی قشقرقی به پا کرده که بیا و ببین ... مشتی معصومه (پیرزن عصبی طنزهای بغام ) یقه احمدمرغی بیچاره رو گرفته بود و یک بند از رفع تحریم ها و کاهش قیمت ها فریاد میزد!! طفلک احمد بدبخت به هر زبونی متوسل میشد که بگه بابا هنوز اثرات توافق خودش را نشان نداده فایده ی نداشت . دست آخر هم مشتی معصومه هزار تومن پرت کرد توی دخل بعد هم یک مرغ چاق زیر بغل زد و آماده رفتن شد. در همین گیرودار احمد مرغی که از پر زدن مرغ چاق اشکش در آمده بود چشمش به بغام افتاد و در حالیکه زیر لب تیم هسته ی را نفرین میکرد با اشاره ای از او خواست پا درمیانی کند. اما هنوز دهان بغام باز نشده بود که چک محکمی به صورتش خورد!! شدت ضربه به حدی بود که بغام مثل پهبادی ساقط شده کف آسفالت کوچه ولو شد. مشتی معصومه سپس بالای سر قربانی رفت و تهدید کنان فریاد زد ؛ چقدر از موساد پول گرفتی که میخوای توافق نامه هسته ی زیر سوال ببری !! یاالله تا نزدم لهت کنم اعتراف کن با الی کوهن همدوره بودی ( جاسوس معروف اسرائیلی که چهل سال قبل در سوریه دستگیر و اعدام شد) بیچاره بغام که منگ و گیج ضربه مشتی معصومه بود به زحمت از جایش برخاست و ناله کنان گفت: نمیدونم کدوم خیر ندیده ی روز هسته بدر چی گره زد که یهویی اینجوری توافق کردند!! خیر ندیده قبلا بعد گفتمان خشونت به خرج می داد اما حالا دیگه امان نمیده آدم دهن وا کند.
همان وقت زبیده خاتون دیگر پیرزن محله هم وارد معرکه شد و گفت: من شنیده ام سهام اوراق بهادار تا هفتاد هزار واحد رشد داشته ، تازه دلار هم داشت سقط می کرد که نمیدونم کدوم خیر ندیده ی جلوش گرفت، تازه گوجه هم شده کیلو چهارصد تومن ...بغام نگاهی به زبیده خاتون کرد و گفت خواهر من اینها هیچکدوم دلیل نمیشه ی شبه همه چی ارزون بشه اینجوری که نمیشه آخه قرار نیست که با یک توافق همه چی مفتکی بشه!!مشتی معصومه که اوضاع را بر وفق مراد نمی دید رو به جمعیت حاضر کرد و گفت ؛ در دکترین جنگ روانی دشمن با اجیر کردن کارآمدترین افراد و با استفاده از سبقه و میزان درایت سعی در القاء خواسته های خودش می کند. پیرزن سپس بغام را نشان داد و گفت چه کسی از توافق هسته ی نگران است !؟ اهالی غضبناک یک صدا فریاد زدند: اسراییل . مشتی معصومه دیگر کار چندانی نداشت و با مرغ زیر بغل صحنه را به جمعیت خشمگین واگذار کرد. بر طبق آخرین خبرها بغام از ترس جمعیت خشمگین به روستایی خالی از سکنه حوالی پشت سد شمیل پناه برده و با شکار قورباغه روزگار می گذراند. احمد مرغی نیز طبق اطلاع منابع تایید نشده به جنگل های حرای قشم پناه برده و به روش فتو سنتز در حال بقاء مشاهده شده است