طنز انشای هفتگی
طنز انشای هفتگی
در آینده می خواهید چکاره شوید.
به نام خدا البته واضح و مبرهن است که ما کودکان دهه هشتادی هم مثل نسل های قبلی گوشه چشمی به مشاغلی نظیر پزشکی داریم، ولی پدرم معتقد است که پزشک عمومی نون توش نیست،اما ملاک من مسائل دنیوی و مالی نیست،بلکه هدفم این است که خیلی موثر به مردم خدمت کنم ، از این رو به عنوان یک طفل معصوم به پزشکی آن هم متخصص سرطان گرایش بیشتری دارم و سعی خواهم نمود در آینده به عشق کشورم و مردم سرزمینم و با رهنمودهای مالی و معنوی پدرم در یک دانشگاه اسم و رسم دار شهر هیوستون یا بوستون درس بخوانم، باور بفرمایید به جان مادرم اصلا هدفم گرفتن اقامت نیست و قول می دهم مثل بچه آدم فقط حواسم به درس و دانشگاه باشد و شب ها نیز اصلا پایم از خوابگاه بیرون نمی گذارم اصلا چه معنی می دهد دانشجوی ایرانی برود ولگردی !! بابایم قسم خورده گفته بفهمم رفتی دیسکو اس تاپ تیکه تیکه ات می کنم ، آخر پدرم خارج درس خوانده و خیلی امیدوار است تا انشالله وقتی به کوری چشم خاله هایم و بچه هایشان بجز سوزی جون به ایران برگشتم در جشن مدرک بندونم پوز تمام فامیل را بزند ،پدرم قول داده در جهت خدمت به خلق بخصوص قشر مستضعف یک کلینیک تخصصی در خیابان فرشته برایم می خرد،البته از بابت مریض هم با وجود این فست فودها و روغن های خوراکی شصت بار مصرف اصلا نگران نیستم، مردم ما خیلی با معرفت هستند و اصلا نمی گذارند پزشکان متخصص بیکار شوند و هی سرطان می گیرند، البته بیماری سرطان خیلی هم ترسناک نیست چون ایرانی ها هی میگیرند!!
این هم که می گویند سرطان اول ثروت آدم را می برد بعد جان آدم ،بیشتر تبلیغ بوق های استکبار جهانی و مزدوران قلم بدستشان هست، آخر ویزیت 95 هزار تومانی خیلی زیاده !؟ نه خدا وکیلی خیلی زیاده !! بدبخت تو اگه می خوای یه بسته قرص 2 میلیونی از ناصر خسرو بخری چه غلطی می کنی، هان ، اصلا تو که پول نداری بیخود کردی سرطان گرفتی !!
من ده سال توی ولایت غربت دود چراغ خوردم، زحمت کشیدم حالا یه کاره اومده میگه تخفیف بده، یاالله تا زیر کتک لهت نکردم، همه پول ویزیت بده ...
طفلک معلم که نزدیک بود یقه پیراهنش پاره شود حیران و هراسان چند تا اسکناس کف دست طفل معصوم گذاشت جیغ زنان از کلاس فرار کرد.