طنز مصاحبه با فرگام و پیشگام
کسی از میمون های فضایی با خبر است.
خبر ارسال اولین موشک سرنشین دار ایرانی در سال 91 دنیا را مبهوت کرد ،مسافر این کپسول فضایی پیشگام میمون ماده سه ساله ای بود که در همه تست ها و شرایط فرنطینه و تمرینات سربلند ظاهر شده بود ،یکسال بعد هم فرگام میمون نر سه ساله مثل پیشگام تمام تمرینات را با موفقیت پشت سر نهاد و با موشک سرنشین داری که این بار با سوخت مایع فعال شده بود عازم مدار زمین شد. البته این دو قهرمان فضایی بعدها ازدواج کرده و هم اکنون روی شاخه درختی در پارک شهر سرگرم زندگی حقیرانه ولی شادی هستند.
با این تفاسیر مصاحبه ای با این زوج فضایی انجام دادیم که در ادامه می خوانیم.
با اینکه خوش مشرب هستند ،خیلی سخت راضی به مصاحبه شدند، همان اول کار پیشگام خانوم سینی چای را جلویمان گذاشت و گفت؛ فقط خواهش می کنم عکس هایی که خودم تایید می کنم چاپ کنید، اما درست همان وقت نارگیلی صاف خورد وسط کله عکاس بدبخت و طفلک جان به جان آفرین غش کرد.
هر چقدر فرگام و همسرش آرام و ماخوذ به حیا هستند ،بچه هایشان بی شعور و نفهم هستند، فرگام که انگاری فکرم را خوانده لبخند به لب از همسرش میخواهد دو قلوها را به اتاقشان ببرد، صدای جیغ و دادشان اعصاب همه را خورد کرده است،اینکه به فرگام گفتم؛ مرد حسابی تو هنوز چهار سالت نشده رفتی زن گرفتی که چی بشه !! فرگام بهم خیره شد و گفت؛ شما آدم ها از عشق چی میدونید!!
بعد هم ادامه داد؛ همون روز اولی که وارد بخش قرنطینه شماره چهار شد عاشقش شدم توی اون بخش قفس پیشگام با قفس من فاصله داشت ولی همون روز اول هر طور بود متوجهش کردم که چقدر دوستش دارم، فرگام پوز خندی زد و گفت ؛ اما با حضور اون همه میمون یه ذره هم به من توجه نمی کرد.
« طبق اسناد موجود متاسفانه دوری بین این دو میمون با رفتار غیر انسانی میمونی به اسم ترنج بیشتر می شود.
این طور که از شواهد مستند بخصوص رصد دوربین های مدار بسته بخش سوم و چهارم قرنطینه ایستگاه اصلی مشخص شده ترنج ماده میمون سه ساله به فرگام علاقه مند می شود ، این وسط فرگام از همه جا بی خبر به سبب فاصله ای که با پیشگام داشته تصمیم میگیرد از ترنج به عنوان واسطه استفاده کند، حالا دیگر خودتان تصور کنید که این دختر حسود چه دروغ هایی تحویل پیشگام میداده تا جایی که در یک تست ورزشی که اتفاقی پیشگام و فرگام با هم مواجه می شوند دعوای خیلی سختی رخ میدهد و فرگام در اثر شدت جراحات مجروح می شود. البته این دو بعدها متوجه شیطنت ترنج می شوند از این رو در یک فرصت مناسب دو نفری پشت کپسول فضایی آموزشی میمون بدجنس را گیر آورده و حقش کف دستش می گذارند»
آقا فرگام فکر می کردی یه روزی فضا نورد بشی !؟اصلا تصورش نمی کردم یه روزی هند رو ترک کنم ، راستش بچه که بودم دوست داشتم نارگیل دزد بشم ( با خنده) اما نشد.نهایت تصورم سوپر استار شدن در یک باغ وحش بود.
از روزهای آموزش، برایمان بگو!؟ واقعا سخت بود، مدام در قرنطینه و بخش آموزش در حال تمرین های سخت بودیم ،ما یک گروه میمون بودیم و رقابت سختی بین ما بود که یکی انتخاب بشه ، بار اول پیشگام خانوم انتخاب شده بود ، یک سال بعدش مجددا رقابت سختی درگرفت منتها این بار پیشگام خانوم شرط گذاشته بود هر کی نامزد سفر بشه اگه زنده برگشت باهاش ازدواج می کند.
مگه شما عاشق هم نبودید!؟ ببنید شما دیگه دارید خیلی توی زندگی خصوصی ما سرک می کشید، قرار شد در مورد سفر به مدار زمین مصاحبه کنید نه اینکه فیلم هندی درست کنید.
از روز سفرت برایمان بگو شنیدم خیلی ترسیده بودی !؟ تا وقتی در سایت پیشگام خانم کنارم بود ترسی نداشتم به خودم می گفتم مگه من چه کمتر از این دختر دارم که بخوام بترسم، من در همه تست های ورزشی اول شده بودم ، با این حال راستش را بخواهید خیلی ترسیده بودم ، مدام بلایی که به سر لایکا سگ فضانورد روس اومده فکرم رو مشغول کرده بود و باعث وحشتم میشد اما این سرنوشت من بود و باید قبولش می کردم.
چی شد که از پروژه سفرهای فضایی کنار رفتید، شنیدیم به خاطر مسائل اخلاقی بوده !؟ آقای محترم این ها شایعات نشریات زرد هست، ضمن اینکه بعد از اون همه سال تمرین و ماموریت سن و سال ما برای ادامه فعالیت مناسب نبود،به هر حال من و همسرم به افتخاری دست یافتیم که همه شماها آرزویش دارید، در مجموع تصمیم گرفتیم فضا را به جوانها بدهیم اینکه از ادامه فعالیت منصرف شدیم.
پس موضوع اخلاقی نبوده!؟ بی شعور ما میمون هستیم ، اگه نمی فهمی تعارف نکن بگو تا ما هم تکلیفمون روشن بشه بفهمیم با کی طرف هستیم.
این مصاحبه پر هیجان که میرفت به چالش کشیده شود با حضور ناگهانی میمون ماده شرایط متفاوتی پیدا کرد.
همان لحظه پیشگام خانوم با چشمانی اشکبار سبد نارگیل جلویمان نهاد و گفت؛ ما برای این مملکت افتخار آفرینی کردیم ، شماها چه می فهمید ترس یعنی چه !! کی می تونه درک کنه توی اون کپسول فضایی با اون همه فشار و حرارت چی کشیدیم !!
، پیشگام خانم صداش بلندتر کرد و هق هق کنان گفت؛ برید ببنید خارجی ها که چند تا جونور فرستادن فضا بعدش براشون چه کارها کردند ، ما کی خواستیم برامون مجسمه درست کنید اما این زشت نیست قهرمان فضایی مملکت برای دو زار وسط پارک شهر رقاصی کنه!؟
سعی کردیم پیشگام خانم آروم کنیم چند تا موز هم جلوش گرفتیم اما اینقدر عصبانی بود که یهویی زد زیر گوش عکاس بدبخت که تازه هوش آمده بود طفلی مجددا غش کرد.
دست آخر گفتم خانم ما یک تیم رسانه ای هستیم قدرت اجرایی که نداریم اما قول میدم همه خواسته های بجا و نابجای شما را انتقال بدهیم، پیشگام هم نه گذاشت و نه برداشت و گفت آقای محترم برو بنویس فرگام و خانواده اش دعوت نامه گرفتن به زودی برای بازی در فیلم سیاره میمون ها 3 راهی اون ور آب می شوند.
و بدینسان در راستای سریال بی توجهی به قهرمانان بار دیگر دو قهرمان بزرگ فضایی از دست دادیم به راستی چرا