سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طنز این که می گویند تلگرام یعنی چه


این که می گویند تلگرام یعنی چه!

به نام خدا، البته واضح مبرهن است که تلگرام یک موهبت الهی است که برای ما بچه ها نازل شد ، البته منظورم نوزدان بخت برگشته  توی قنداق نبود که گاهی تا نصف شب خودشان را کثیف می کنند و مامان های موبایل بدست بی خبر می مانند، اینکه والدین تا بوق سگ توی تلگرام سگ دو می زنند و احوال ما بچه ها را نمی پرسند خیلی برایمان خوب شده است.

همین بابای من روزی چهل بار زیر پست این عمه ها و خاله های مجازی لایک می کند اما جواب سلام من را به زور می دهد و لذا خدا را شاکریم که به حال خودمان رها شده ایم و کلی فیض می بریم .

گاهی هم که مشغول تماشای تلوزیون هستیم مدام تبلیغ کانالهای تلگرامی زیر نویس میشود که یعنی عزیزم وقتت را هدر نده ، برو همون تلگرام ، خوشبختی اینجاست که همه ی مدیران و مس?ولان ما در جایی فیلتر شده که توییتر نام دارد تشریف دارند و هی پست می گذارند آنها اصلا خوششان نمی آید ما به توییتر برویم و مدام نقشه میریزند که در تلگرام را ببندند اما هی پشیمان می شوند، شاید محض این است که میترسند ما یکهویی بریزیم توی توییتر و جهانی شویم.

در مجموع تلگرام چیز خوبی است. به حدی که میشود در آن رای جمع کرد  در تلگرام همه آدم ها خوبند. همه مردم چیزهای خوب و با مزه می نویسند.

من فامیل های تلگرامی خود را بیشتر از فامیل های واقعی ام دوست دارم. مثلا دایی غلام که به قول بابایم اخلاقش خیلی گند است و زورکی جواب سلام ما را می دهد کلی جوک های خنده دار در تلگرام می گذارد و ما را می خنداند یا عمه اقدس که چشم دیدن هیچکدام ما را ندارد یک پا شاعر شعر نو شده است و مرتب از مهربانی و گذشت حرف می زند.
من نوشته های عمه اقدس که در  کتاب شعر یک آقایی که  سهراب نام دارد دیده ام ، من شعرهای عمه دزدم را خیلی دوست دارم.اما خودش را نه، وفتی خودش را می بینم یاد زنگ اول ریاضی میوفتم ، بابایم می گوید مردم در تلگرام منافق می شوند اما من معنی منافق را نمی دانم.

به نظر من بهشت جایی مثل تلگرام است همه با هم خوبند و حرف های خوب می زنند. وقتی بزرگ شدم می خواهم با یکی در تلگرام عروسی کنم و صبح تا شب با او در تلگرام زندگی کنم. ای کاش همه بتوانیم با هم در جایی مثل تلگرام زندگی کنیم.?

کاظم گلخنی، ندای هرمزگان

 


طنز روباه و زاع .


??روباه و زاغ ورژن 2017

??سر شب بود و در میان نیزارهای خور روباه با احتیاط از میان دست و پای چند کارتن خواب عبور کرد و غر غر کنان  گفت؛ خیر سرم مثلا این جا قلمرو منه، روباه گرسنه هنوز در حال ناله کردن بود که کارتن خوابی بیدار شد و گفت؛ داداش کبریت نداری ؟

??روباه همانطور که دور میشد گفت؛ یارو فرق بین آدم با روباه نمی فهمه، آخه من  گور دارم که کفن داشته باشم.

??آن شب روباه که شکمش به قار و قور افتاده بود سر در پی قوت لایموت هر جا سرک کشید اما هیچ نیافت، عاقبت هم با عصبانیت زوزه بلندی کشید و فریاد زد؛ حالا هی بگید تورم نقطه به نقطه تک رقمی شد ، سه روزه تو زباله ها میگردم یه لقمه نون پیدا نکردم.

??نزدیک سحر بود که روباه قصه ما  دست از پا درازتر به نیزارهای خور برگشت.روباه غرغر کنان  سرگرم عبور از وسط نهر فاضلاب بود که یهویی با جسد لک لک که در گوشه نیزار افتاده بود مواجه شد.

??روباه متعجب و غمگین گفت؛ طفلک لابد پلاستیک قورت داده ، چقدر بهش گفتم یه ویزای دانشجویی بگیر مهاجرت کن برو اسکاندیناوی ، حرف گوش نکرد.

??همان موقع صدای آشنایی از بالای درخت کهور قدیمی به گوشش خورد.انگاری باز هم زاغ بود که داشت تلاش میکرد بسته سفید رنگی را باز کند.
روباه به زیر درخت رسید و با خنده معنا داری گفت؛ تو آدم نمیشی!! کی دست از این دله دزدی کی برمیداری خدا عالمه، حالا چی قاپ زدی؟

?? زاغ بسته را با احتیاط روی شاخه کهور گذاشت و گفت ؛ اینو باش ، ببین دنیا به کجا داره میره که روباه هم دم از اخلاقیات میزنه ، من هر چی هستم دیگه از کیسه کارتن خواب ها نون کش نمیرم!!

روباه که  بدجور ضایع شده بود حرف را عوض کرد و گفت؛ توی این گرونی ، پنیر از کجا گیر آوردی ؟

??زاغ با چنگالش کیسه سفید رنگ را گشود و گفت؛ اگه فکر کردی چیزی بهت میرسه کور خوندی ، هفت تا نره خر  بیکار خونه دارم زیر بار شهریه دانشگاهشون ، خورد و خوراکشون زاییدم ، سه روزه یه لقمه نون نخوردیم .

??روباه با دقت به کیسه سفید رنگ چشم دوخت و گفت ؛ عامو این که پنیر نیست ، یه وقت نخوری مثل لک لک گور به گور بشی!!

??زاغ خندید و گفت؛ بیا برو دنبال کارت که اصلا حوصلت ندارم .میگم گشنمه ، کلاغ گشنه که چیزی حالیش نیست، زاغ این را گفت حبه های سفید رنگ را یکی یکی بالا انداخت.

??ساعتی بعد کلاغ قصه ما که انگاری دوباره جوان شده بود مثل عقاب شیرجه ای جانانه در آسمان  زد و مشغول رقصیدن و خواندن شد؛ از اون بالا کفتر می آیه یک دانه ...
روباه که غرق حرکات زاغ شده بود ،خندید و گفت؛ یه چند تاش  بنداز پایین.

??زاغ بدبخت حتی فرصت جواب دادن هم پیدا نکرد و در دم اور دوز کرد و از همان بالا سقوط کرد و برای همیشه کنار لاشه لک لک آرمید.
روباه هم آهی کشید و گفت طفلک قلاغ و مجددا به داخل نیزارهای حاشیه فاضلاب خور جهید و از نظرها محو شد.

??کاظم گلخنی ,ندای هرمزگان

 


مرگ غم انگیز گل ابریشم بندرعباس

حکایت قطع درختان حاشیه پیاده روهای بندرعباس که طی دو سال اخیر رشد مضاعفی داشته چندی است که مورد توجه کاربران دلسوز و دوستدار محیط زیست بندرعباس قرار گرفته است.

کاربران خوش ذوق بندرعباسی در فضای مجازی طرحی عرضه کرده و از شهروندان می خواهند درختان در معرض بریدن و یا درختان قطع شده را با روبان قرمز و سفید علامت گذاری کرده و تصاویرش را در فضای مجازی نشر دهند.

معروف ترین و غم انگیزترین ماجرای بریدن درختان شهر  به ماجرای قطع درخت گل ابریشم قدیمی بر می گردد.درختی  که روزگاری در مقابل سوپر مارکت محبی کمی پایین تر از چهارراه قدس سایه اش را بی منت برای عابران گسترده بود اما در نهایت بی ذوقی و کج اندیشی این درخت هم به سرنوشت دیگر درختان پیاده روهای مرکز شهر دچار شد و از هستی ساقط شده به حدی که حتی تنه خشک این درخت نیز هفته گذشته از بیخ و بن محو شد.

چند روز بعد از بریده شدن این درخت ماجرا در گزارشی بنام بندرعباس شهری بدون ریه در یکی از جراید استان درج شد.

همان ایام همسایه ها گفتند که صاحب سوپر مارکت بعد از تعمیرات برای دیده شدن نمای فروشگاه این درخت بزرگ را بریده است.

یکی از همسایه افزود؛ جریمه قطع درخت بیشتر از 300 هزار تومان نیست اما تصورش کنید حالا با این نمای بی درخت چه سودی می برد!

قصه قطع درختان شهر فقط مربوط به این خیابان نیست و متاسفانه و در کمال تعجب شهرداری نیز به بهانه هرس درختان زیادی را به تنه ی خشک تبدیل کرده است.

برخی معتقدند شهرداری به عمد درختان را از هستی ساقط می کند تا هنگام طوفان به شبکه برق شهر آسیبی نرسد. و البته نظافت شهر با نبودن برگ های خشک آسان تر است. هر چند شهرداری معتقد است بریدن درختان از روی نظر کارشناسی و برای جلوگیری از حوداث احتمالی است.

به قول ظریفی شهرداری بندرعباس تصور می کند بندرعباس درست وسط جنگل های آمازون قرار دارد از این رو با بودن انبوهی از درخت بریدن چندصد اصله درخت ضرری به فضای سبز شهر نمیزند.

و عجیب تر اینکه شهرداری خود متوالی حفظ درختان شهر است و عجبا که خود بانی بریدن درختان قدیمی است .

بعد از اینکه قضیه قطع درخت سوپرمارکت محبی از طریق کمپین حفظ درختان به فضای مجازی بخصوص تلگرام رسید. صاحب این سوپرمارکت در گفتگو با خبرنگار روزنامه ندای هرمزگان بیان داشت که به هیچ عنوان در قضیه بریده شدن درخت نقشی نداشته و این اقدام را شهرداری بندرعباس انجام داده است.
وی افزود؛ چرا در کمپین مرا محکوم کردند .شما خودتان قضاوت کنید درختی با تنه عظیم مگر می شود با اره دستی برید؟

این درخت را شهرداری بریده و خودشان هم باید جوابگو باشند.در ضمن بریدن درخت به همین جا هم ختم نمی شود و در جاهای دیگر هم مثل بیست متری شاه حسینی شهرداری به اسم هرس درختانی را بریده است.


در همین ارتباط زیرک پور مدیر روابط عمومی فضای سبز شهرداری در گفتگو با خبرنگار ندای هرمزگان با اعلام اینکه درخت گل ابریشم توسط صاحب فروشگاه محبی به عمد خشکانده شده است، افزود : از صاحب فروشگاه بابت خشکاندن این درخت به دادگاه شکایت کرده ایم و پرونده قضایی این تخلف در جریان است.

ماجرای بریده شدن گل ابریشم بزرگ روبروی سوپر محبی یکی از اسف بارترین و غم انگیزترین حکایات قطع درختان بندرعباس در سالهای اخیر است. البته بریدن درخت به بهانه هرس و بهتر شدن نمای فروشگاهها در برخی خیابان های اطراف میدان شاه حسینی امر عادی شده و امروزه عابران فقط حفره ای کوچک می بینند که روزگاری درونش درختی سایه اش خنکای گرمای تابستان بوده و حالا جای خودش را به به نمای مغازه ها و تابلوهای جور واجور فروشگاهها داده است.

ضمن اینکه بریدن درختان توسط شهرداری نیز چند سال قبل در دوره شهردار سلطان زاده هنگام اجرای طرح یک طرفه کردن خیابان های مرکزی شهر کلید خورد و شهرداری در وا دادگی همیشگی  شورای شهر همه ی درختان بلوار سید جمال اسد آبادی را برید.

بعدها شهردار وقت بدون هیچ تاسفی قول داد جای درختان بریده شده درختان جدیدی در دو طرف بلوار مذکور بکارد که البته نه سلطان زاده بر مسند ماندو نه درختی کاشته شد.

و در آخر باید منتظر ماند و دید با فراگیر شدن اعتراضات مردمی در شبکه های مجازی آیا شهرداری و شورای شهر چاره ای برای این تخلف بارز برخی از صاحبان فروشگاهها مرکز شهر خواهد کرد یا این امر ناپسند همچنان تکرار خواهد شد.

شفاف تراینکه اگر شکستن حریم دریا تخلف است و باعث ورود دادستانی به ماجرا می شود بی تردید قطع درختان نیز تخلف محسوب شده و لازم است که قانون در برخورد با خاطیان قاطع اقدام نماید.

کاظم گلخنی.

 


طنز از خارج هر چه می دانید بنویسید

به نام خدا من می‌خواهم خیلی درسم را بخوانم، پیشرفت کنم و احیانا اگر از تصادف اردوهای دانش آموزی جان سالم به در بردم  به خارج بروم.

ایران با خارج خیلی فرق دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها درباره خارج می‌دانم.
مثلا همین دیروز از بابایم شنیدم که می گفت؛
خارجی ها چقدر بدبختن همش در حال سیرک رفتن و کنسرت دیدن و لم دادن کنار ساحل هستند، پس اینها کی کار می کنند؟
البته بابایم خارج را مثل ری?س جمهور قبلی خیلی خوب می شناسد و معتقد است انگلیس در شمال آفریقا قرار دارد.
بابایم دلش می خواست آرنولد ری?س جمهور آمریکا میشد.
تعریف از خودمان نباشد  من در یک فیلم دیدم که آرنولد چطوری یک نفری زد چند نفر را لت و پار کرد. متاسفانه در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود.
خارجی‌ها خیلی پر زور هستند و همه‌شان بوکس کار می‌کنند. همین برج‌های بلندی که دارند نشان می‌دهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کرده‌اند!

در ضمن ما اصلا ماهواره نداریم.
اگر هم داشته باشیم، فقط برنامه‌های علمی آن را نگاه می‌کنیم!
تازه من کانال‌های ناجورش را «قلف» کرده‌ام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند!!

در اینجا اصلا استعداد آدم های دانشمند  «کفش» نمی‌شود و نخبه‌های علمی کشور اگر از تصادفات جاده ای زنده ماندن،  مغزشان را کوله میکنند و میروند خارج تا کشف شوند!!
مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان می‌دهد که از یک خانواده‌ی کارگری بوده، اما تا می‌فهمند که نخبه است به او  بودجه می‌دهند و او هم برق را اختراع می‌کند!
پسر مش قلام همسایه‌مان می‌گوید اگر بیل گیتس آن موقع برق را اختراع نکرده بود، الان مجبور بودیم شب‌ها توی تاریکی تلوزیون تماشا کنیم!!

از نظر فرهنگی ما ایرانی‌ها خیلی با خارج فرق داریم و جمعه را تعطیل می کنیم و کار نمی کنیم ، شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر مش قلام شنیدم که در خارج جمعه‌ها تعطیل نیست و هی کار می کنند.
البته امتیاز بزرگ خارجی ها این هست که همگی خارجی بلد هستند، پسر همسایه‌مان می‌گفت در انگلیس همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتی بچه پنج ساله هم انگلیسی بلد است !!

ولی اینجا متاسفانه مردم کلی کلاس زبان می‌روند و آخرش هم  می گویند ولش کن ، آنتالیا و دوبی که همین بغل گوشمون هست
در مجموع خارج شمال آفریقا هست و انگلیس همسایه خارج است.

کاظم گلخنی ، ندای هرمزگان


طنز روزنامه دیواری

 سرانجام برای نجات مردم محله از اعتیاد به فضای مجازی بغام روزنامه دیواری محله غلغله راه اندازی کرد. و البته دو ساعت بعد اهالی با مطالب خود روزنامه دیواری محله را در حد فاینشنال تایمز ارتقا دادند.

 

به دو کارگر با روابط عمومی پایین جهت توزیع بسته های مشکوک نیازمندیم .شرکت مش معصوم و پسرها به غیر اکبر شیره ای به مقداری زباله خشک بخصوص کارتن نیازمندیم ..مدیر عامل جماعت ویلان در سکونتگاههای غیر رسمی بندرعباس

عرضه تحقیق دانشجویی در پنج دقیقه، جهت خرید تحقیق به مغازه احمد مرغی مراجعه کنید بگید با فریده کار دارم. نسیه کار نمی کنیم. اکبر شیره ای ...مردک نفله این چه جنسی دست مردم میدی؟ بزار از بیمارستان مرخص بشم زیر کتک لهت می کنم. یک مشتری فهیم به تعدادی بانوی نسبتا چاق و ساده دل جهت خرید داروهای لاغری نیازمندیم .نیوشا هستم از بچه زرنگ های تهران آرایش خلیجی بخدا منظورمان همون خلیج فارس هست منتها از اون طرفش ، زیر فی بازار ، در ضمن از پذیرفتن وعده یارانه معذوریم .اختر تیغی معاوضه یک دستگاه فرغون در حد نو با یکدستگاه ال ام بی ، فقط مال همسایه ها نباشه که دنبال شر نیستم . اوستا کریم

به یک جوان ملنگ و چالاک ورزیده جهت پر دادن کفتر نیازمندیم . نمایندگی کفتربازان شعبه مرکزعرضه شارج دو تومنی به قیمت تعاونی برای اولین بار ، شارج دو تومنی فقط 2 هزار تومان .سوپری هژیر ،در این فروشگاه هیچ گونه ترقه ، مواد، قرص نمیفروشیم ماهواره هم نصب نمی کنیم.

مفقودی ها

لنگه دمپایی موم ملوک گم شده از یابنده تقاضا می شود گم و گورش کنه این آلزایمر گرفته یهو خودشم گم میشه. چوک دلسوزش یک نفر آفتابه خونه ما رو دزدیده است لطفا اگر دست کسی آفتابه قرمز به شماره بدنه 43ق4ع6مشاهده کردین ، از طرف من یک چک محکم بزنین تو گوشش آفتابه هم به اولین صندوق پستی بیندازید. محکم بزنی ها، یکی از اهالی موم احمد مدتی قبل از خانه خارج شده و شکر خدا تا حالا برنگشته اگر کسی پیداش کرد آوردش خونه به جون فریده زیر کتک لهش میکنم. شهین زن احمد مرغی قابل توجه شورای شهر : داداش نمیشه این انتخابات شوراها رو چند ماه یکبار برگزار کنید، الان مدتهاست کسی شارج مفتی بهمون هدیه نداده... یک شهروند آفلاین با توجه به اتمام موسم نذورات لطفا اگر جایی عروسی بود خبر کنید . لایه آخری جامعه هستم اون ته تهش تنباک لنگه ، ناس ، نورچیزک و چیزهای مشکوک دیگر موجود است. موم کرامت . طفلک بغام با دیدن این روزنامه دیواری سکته ناقص کرده ، پول که نداره محض همین بردنش بیمارستان بخش مراقبت های ویژه رو تی بکشه ، حالا هی باز بگید کار فرهنگی تو محلات کم شده است. کاظم گلخنی،