طنز خودسرهای سرخود
قدیم ترها که دولت بهار مملکت را با عطر دل انگیزش بهاری کرده بود ،اوضاع اقتصادی و اجتماعی جوری مرتب بود که آدم دلش اصلا نمیخواست یک ریز نقد بنویسد و عقده گشایی کند.
حیف شد عمر آن دولت با وجود اشتیاق حمیدبقایی و اکثر طنزنویس ها بیشتر از هشت سال طول نکشید.
البته در این سالها نقد ادامه یافت منتها بازار از دست منتقدین خارج شد و بازار محبت کردن به این دولت از سر دولتی تخریب چی های خودسر چنان ادامه یافت که این عزیزان هر آنچه سنگ و چوب بر تاکسی حامل علی مطهری نزدند در فضای مجازی بر دایره کردند و هر چه دلتنگی داشتند در قالب متن های بسیار دلنشین و بسیار مودبانه نثار دولت فعلی کردند.
و عجبا که هر چقدر زدند و کوفتند و این دولت را تخریب کردند ،مردم انگار که نه انگار این بندگان خدا شبانه روز نوشتند از قاچاق دختر وزیر تا ثروت پسر وکیل از خیانت دبیر تا رذالت سفیر از شماتت صغیر تا تمسخر کبیر هی نوشتند، هی نوشتند.
اما این ملت که حرف گوش نیست پس روز انتخابات رفتند دوباره به دولت بنفش رای دادند و دل دلواپسان را چنان شکستند که هیچ مرحمی را التیامش نبود ، پس دگر بار محبت ها به دولت روانه کرده چنان که روز قدس صدای همه در آمد و فهمیدند که نه با شعار و شعر نه با طنز و شایعه دیگر نمیشود بین این دولت و ملت فاصله انداخت ، پس چاره چیست ،جز به قول عزیزی سازش و آتش بس با منتخب مردم !
به هر حال این بزرگواران هیچ گاه حتی به وقت آچمز شدن در انتخابات اصلا کم نمیاورده فی الفور همه را به گردن طفلک تتلو انداختند از این رو دلشان را نشکنید، بگذارید در کانالها هی سرخوشک بنویسند .اصلا ما به همه گفتیم، زده شما هم بگید زده