طنز هرمز برگر
هنوز هیچی نشده مش معصوم هم به نیت کاندید شدن در شورا مشغول برنامه ریزی شده است.
شب گذشته همه ی اهالی البته بجز بغام و عمه ملوک فلافلی مهمانش بودند کوچیک و بزرگ سرگرم میل کردن پیتزای دوبل پنیری بودند چقدر هم خوشمزه بود به حدی که خیلی ها همان جا بیعت خود را اعلام کرده و شناسنامه های خود را تسلیم پیرزن کردند.
مش معصوم هم حین پذیرایی، سخنرانی غرایی در وصف مشکلات شهر و محله کرد، یعنی طوری از مشکلات زیر ساختی شهر صحبت کرد که آدم خیال میکرد جد در جد مهندس عمران دانشگاه پلی تکنیک هامبورگ بوده است.
البته این فقط یک روی سکه بود. روی دیگر سکه گم و گور شدن بغام بود که در این گیرودار هیچ احدی از این مرد آزاده خبری نداشت.یکی هم به دفتر بغام که در دست مش معصوم بود و با همان سرگرم تحلیل مشکلات شهر بود اندکی شک کرد اما وقتی پای شام آن هم پیتزای پنیری دوبل وسط بیاد هیچ شکی باقی نمی ماند و همگان متفق و یک دل راه رستگاری را در پیروزی مش معصوم دانستند.
ساعتی بعد شماره ناشناسی روی تلفن همراه کنیزو نقش بست؛ خانم، ما همسر شما رو به گروگان گرفتیم، یا 200 میلیون تومن پرداخت می کنی یا جسدش رو فردا توی خور نایبند پیدا می کنید!!
کنیزو هم خیلی جدی گفت؛ ما با تروریست ها مذاکره نمی کنیم!!
صدای ناشناس پشت تلفن با عصبانیت فریاد زد؛ بیشعور مگه سخنگوی پنتاگونی که همچی ادا و اطفاری در میاری!! نکنه دلت میخواد گوش بغام ببریم برات بفرستیم.
کنیزو هم گفت؛ خالو یه برادری کنید هر دو تا گوشش رو ببرید، یه چند مدتی همونجا نگهش دارین یه سیری هم کتکش بزنید، بهش بگید حالا دیگه تو روی مادر من درشتی می کنی، یعنی دلم میخواد زیر کتک لهش کنید در ضمن بهش بگو برگشتی نون هم بخر!!
گروگان گیر تلفن را گوشه ای انداخت و گفت؛ خاک تو سرت با این زن گرفتنت.
بغام هم گفت ؛ این مش معصوم فکر کرده با این پول ها میتونه خرج تبلیغاتش رو در بیاره بهش بگید محاله بذارم مردم بهش رای بدهند.
زیرشلواری با تعجب ماسکش را از صورتش برداشت و گفت؛ عامو تو چطور فهمیدی ؟
بغام هم خنده کنان گفت؛ چون ابلهی مثل تو و اون اکبر شیره ای براش کار می کنید.
دو ساعت بعد گروگان گیرها مجددا تماس گرفتند این بار صدای ناشناس گفت؛ خانم کنیزو چون زن فهمیده ای هستی ما نرخ آزادی شوهرت رو کاهش دادیم لطفا صد میلیون تومان نقد آماده کنید.
کنیزو.هم فریاد زد؛ آخه گوسفند کل این محله را الک کنی 2 میلیون پول نقد پیدا نمی کنی بعدشم بغام مال خودتون راستی این تلفنش هم ازش بردارید دیوونم کرد بس که پیامک فرستاد!!
ده دقیقه بعد، مش معصوم دستبند به دست در ماشین پلیس؛ وای خدا همه ی آرزوهام به باد رفت چقدر پیتزا کوفت کردند ، مش معصوم سپس یقه زیر شلواری رو گرفت و فریاد زد؛ آخه بی شعور نفهم کجای دنیا دیدین این جوری آدم ربایی کنند ، بالاخره که آزاد میشم یعنی یک بلایی سر بغام بیارم که توی تاریخ ویل دورانت بنویسند.
کاظم گلخنی .روزنامه دریا