طنز تلخ قدیسه غرب
قدیسه غرب
کودک از پدرش پرسید: پدر کار سازمان ملل چیست؟
پدر: هیچ، اول منزلمان را ویران می کند و بعد به ما چادر می دهد!!
کودک ؛ پدر جان ،چرا آنهایی که برای آزادی ما آمده اند خودشان را منفجر می کنند؛؟!
پدر لبخند تلخ بر لب ؛ درست مثل گاز معده پسرم ، از این تعفن خلاص می شوند.
کودک؛ فرشته ها از دیدن این شیاطین وحشت نمی کنند!؟
پدر؛ نه پسرم ، موج انفجار فرشته ای باقی نگذاشته است.
کودک ؛ چرا تفنگ آنها که نمی گذارند موسیقی گوش دهیم آمریکایی است!؟
پدر ؛ آری پسرم ، امروز خالق راک اند رول و جاز مدیون دلار های نفتی کفتارهاست!!
کودک؛ پدر جان جنگ کی تمام می شود!؟
پدر ؛ هر وقت هیلاری با کیلنتون آشتی کرد!!
کودک گریه کنان ؛ آن مردان ژولیده مادرم را کشتند و خواهرم را بردند !! پدر جان دیگر چه خواهند برد !!؟
پدر با چشمان اشک آلود؛ امید ما را پسرم ، امید ما
کودک ؛ پدر جان ، آن مردان ژولیده فرانسوی وقتی مادرم را کشتند می گفتند؛ برایتان آزادی آورده ایم ،آیا آزادی همین هست!؟
پدر هق هق کنان؛ بله پسرم ، بیا برویم برای سلامتی خانم کیلنتون دعا کنیم.
امروز خوشبختی مردم سوریه مدیون این قدیسه صلح است.