سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شوخی با اقتصاد

 ستون طنز کلپک سلام 

 

 

 

 با تغییر ماهیت برخی از واژه های مهم اقتصادی بر آن شدیم تا این تغییرات جدید را اطلاع رسانی کنیم.

 

 هدف ما شفافیتی همچون آینه و به روز رسانی شما خوانندگان عزیز است.

 

دلار : رکورد دار صعود به عرش 

 

ریال: دوپینگی در تعلیق

 

بخش خصوصی: نوعی فعالیت دولتی که در ورشکستگی و عدم پرداخت حقوق کارگران به خودکفایی رسیده است.

 

ارز دولتی: شادی بعد از گل تجار وارد کننده اجناس لاکچری

 

تورم: بادکنک اقتصاد که هر چه بادش کنید, نمی ترکد.

 

سود بانکی : طعمه ای خوشمزه برای صید سرمایه

 

موسسه مالی اعتباری: جنازه ای که کلی بدهی و دردسر برای دولت به ارث گذاشت.

 

سکه: رفیق گرمابه و گلستان دلار و از ثروتمندان بسیار محجوب بازار

 

رکود: اعتیاد اقتصاد به مواد مخدر سنتی و چرت مالی بازار  

 

سرمایه گذار بخش خصوصی: یک جور رویا که معمولا دولتی ها با ذکرش مدام جراید را سرکار می گذارند.

 

اختلاس, نوعی کسب درآمد که با دستگیری مجرم ,جنبه غیرقانونی آن مسجل می شود.

 

پولشویی: تغییر درآمد غیر قانونی به قانونی که در جدول رده بندی جرایم مالی بعد از اختلاس, رانت, کلاهبرداری , چک بی محل, نزول خوری و ...در قعر جدول تکیه زده است.

 

رانت: حمایت بیدریغ یک مدیر اقتصادی از فرزندش در جهت رشد و ترقی مالی را ظالمانه رانت نام نهاده اند.

 

ورشکستگی: شروع فعالیت یک تاجر با کسوت شاعری درویش مسلک

 

نسیه: دردسری رایج که با فعالیت کارتخوان ها در شرایط بسیار بحرانی دست و پا می زند.

 

کارتخوان: دستگاهی کشیدنی که شاهد کشیدن رنج و درد زجر صاحب فقیرش نیز هست.

 

عابربانک: جذاب ترین اختراع بشر در ابتدای ماه و نکبت پانزدهم برج

 

یارانه: منتی بزرگ برای ملتی بزرگ

 

اقتصاد: مبحث روزمره هشتاد میلیون کارشناس

 

سود سهام عدالت: برای فقرا بود. اما لاکچریها در اینستاگرام بشدت از این تحفه کم ارزش اعتراض کردند.

 

پول خورد: یک جور شوخی اقتصادی که هزینه تولیدش از ارزش خودش بیشتر است.

 

قاچاق: انتقال غیر قانونی کالا از طریق مبادی قانونی

 

#کاظم_گلخنی

روزنامه ندای هرمزگان

 


طنز یک جور دیگر

ستون طنز کلپک سلام

 

 

 

بعضی وقت ها بهتر است معنی جملات و واژه ها را جور دیگری درک کرد. تا هم خجسته تر جلوه کنیم و هم به درکی عمیق تر از معانی برسیم و خلاصه باعث انبساط خاطر شویم. 

 

نیازی هم به شستن چشمها و جور دیگر دیدن نیست, ما با صورت نشسته هم می توانیم مفاهیم اصطلاحات و واژه ها را درک کنیم. اصل دلخوشی است که نداریم وگرنه به ترک دیوار هم میتوان خندید.

 

جور دیگر یعنی موارد ذیل : 

 

پروژه انتقال آب خلیج فارس: با در نظر گرفتن کمبود شدید نمک در ساحل ,به زودی و با اجرایی شدن این طرح بندرعباس در تولید نمک ساحلی به خودکفایی خواهد رسید.

 

 

عابربانک : دل آزار میانه ماه و دوست داشتنی ترین اختراع بشر, سر برج

 

 

جاده بندرعباس به میناب: میان بری برای رسیدن سریع تر به دیار رفتگان

 

 

فروچاله: چیز زیاد مهمی نیست ,حالا این همه چاله توی خیابان داریم چهار تاش هم به بیابانها برسد.

 

 

ساحل شهر: حضور نامیمون آدمیزاد در قلمرو موش

 

 

جزیره کیش: خشکی محصور در دریا که سالهاست هرمزگان فقط افتخار واسطه ارتباطش را یدک می کشد.

 

 

خیابان های بندرعباس: تقابل پراید های سفید و کرایه های سیاه و انسان های سبزه

 

 

مدیریت واحد خدمات شهری: جمله ای گنگ و بی معنی که برخی از روزنامه نگاران کج اندیش برای تخریب شهرداری از آن بهره می برند.

 

مجتمع های تجاری: گردش مجانی قشر کم درآمد با چاشنی حسرت

 

 

هرمزگان : از نگاه بسیاری از اهالی پایتخت, سرزمینی بسیار دوست داشتنی که اگر هشت ماه از سال را قلم بگیریم , در فصل زمستان پذیرای بسیاری از مسئولان است.

 

 

جاده بندرعباس به تهران : راهی بسیار پر خطر برای قاچاق چیان کالا به حدی که هنوز یک کیسه برنج پاکستانی سالم به تهران نرسیده است.

 

 

موتور سیکلت : وسیله نقلیه مخصوص تردد در پیاده رو و البته اعزام اکسپرس جوانان به دیار باقی

 

 

منطقه آزاد قشم: نگرشی متفاوت به مدیریت که البته هنوز محققان و دانشمندان جهان از تشریح آن عاجز مانده اند و نتیجه فعالیت این مدیریت بر بشر پوشیده مانده است.

 

پیتزا : قول شام یک کارمند به خانواده

 

فلافل: حاکم بلامنازع معده اقشار کم درآمد

 

 

کیک تولد: قبلا در جشن تولدها بعد از کلی حرکات موزون میل می کردند اما اخیرا در وضعیت واتس آپ مادران جلوه گری می کند.

 

بازار ماهی : نوعی آکواریوم خشک مخصوص فقرا

 

 

کرایه تاکسی: اقدامی مبهم در مسیری کوتاه که معمولا با مشاجره طرفین ختم به خیر می شود.

 

 

خور : آرمانی ترین هدف فاضلاب برای رسیدن به دریا و نامریی ترین بخش شهر از نگاه تیزبین مسئولان

 

 

اسکله: مکانی قانونی برای تخلیه غیر قانونی کالای قاچاق

 

 

منطقه صنعتی غرب بندرعباس : شامل بزرگترین کارخانجات و مراکز مهم صنعتی و تولیدی که در ارسال آلودگی به شهر عملکردی بی منت و بسیار پر سخاوت داشته است.

 

یارانه: منتی بزرگ برای ملتی بزرگ

 

#کاظم_گلخنی

ندای هرمزگان


طنز جشن نخبگان

ستون طنز کلپک سلام

?

 

جمعیت روی در و دیوار موج میزد، برخی هم روی پشت بام صف کشیده بودند و متاسفانه تعدادی دختر جوان نیز پشت در مانده بودند !!

جشن معرفی نخبگان با حرکات ناموزون چند بانوی کهنسال آغاز شد. 

 

در ابتدای مراسم مش معصوم پیرزن طماع محله با اهدای پنج سکه و لوح تقدیر از خودش به عنوان رییس انجمن صنفی کاغذ باطله تقدیر کرد !!

پیرزن سپس با صدای بلند مشغول خواندن متنی شد؛ نظر به اینکه اینجانب در حوزه جمع آوری زباله های بازیافتی کاغذی موفق ظاهر شدم با رای هیات داوری به عنوان نخبه زباله معرفی می شوم!!

جمعیت از خنده ترکید.

پیرزن که از شادی جماعت حاضر بدجور عصبانی شده بود، سکه ها را به حضار به خصوص بغام نشان داد و فریاد زد؛ یه عده لجن با من لجن...بدبخت های حسود،

 

دقایقی قبل از توزیع چای و شیرینی ، { کله} پسر بغام یواشکی از آبدارخانه خارج شد.

 

نوبت به تقدیر از جوان نخبه محله غلغله رسید، مجری مراسم بعد از کلی ور زدن دایی مراد را به روی سن فراخواند و فریاد زد ؛ با رای هیات داوران ، دایی مراد جوان نخبه ورزشکار معرفی شد.تشویقش کنید.

 

دایی مراد فامیل های دور مش معصوم هست بنده خدا آلزایمر دارد اینکه با کمک برخی از اهالی سرانجام روی سن رفت و جایزه اش را از دست رییس انجمن تحویل گرفت و مجددا با کمک مردم سرجایش نشست.

همان موقع بغام که از این بی عدالتی عصبانی شده بود فریاد زد؛ این دایی مراد که همسن و سال ماموت های عصر یخ هست ، آخه این کجاش به نخبه ورزشی شباهت داره؟

 

مش معصوم هم باچند تا هیس و چشم غره بغام را تهدید به سکوت کرد.

 

نخبه بعدی اژدر فضانورد به عنوان هنرمند محله معرفی شد.

این هم معلوم نبود باز چه کوفتی زده که روی پاش بند نبود ، از این ملنگ هم به سبب رقاصی در چند عروسی تجلیل شد.

باز هم بغام از جایش برخاست و فریاد زد ؛ چشمم روشن معنی هنر هم فهمیدیم

 

مش معصوم که سرگرم اهدای جوایز بود این بار دستش را به نشانه تهدید بلند کرد اما صدای بدی از پیرزن خارج شد .

کل جمعیت از خنده منفجر شد. 

 

مش معصوم با هر بدبختی بود از جایگاه پایین رفت اما صدای ناموزون دست از سرش برنمی داشت!!

لحظاتی بعد 

با خوش بو کننده فضا تلطیف شد اما مشکل بو نبود صدا بود.

 

نخبه بعدی فریده کپی پیس، دختر احمد مرغی بود، از او هم به عنوان نخبه علمی محله تجلیل کردند.

این وسط احمد مرغی که بد رقم جو گیر شده بود به سمت جایگاه دوید تا دخترش را در آغوش بکشد اما چنان بادی از این بیچاره خارج شد که چند نفری از شدت خنده از پشت بام سقوط کردند.

 اوضاع بدجور به هم ریخته بود

در اصل یک جشن واقعی بود و همه شاد و خندان بودند.اما

دیگر هیچکس جرات تکان خوردن نداشت، چند باری طفلک مجری از مش معصوم خبیث دعوت کرد تا به نخبگان جایزه بدهد اما تکان خوردن همانا و انفجار همان، اینکه تنها فرد سالم مراسم یعنی بغام به جایگاه رفت و خنده کنان گفت؛ هنوز به یک نفر جایزه ویژه هنوز اهدا نشده است!

 

بغام سپس دست پسرش [کله] را گرفت و به جماعت نشان داد ؛ و این هم نخبه شیطنت محله که توانست بساط این دغل بازی را بهم بزند.تشویقش کنید.

 

لحظاتی بعد زیرشلواری هیجان زده از آبدارخانه بیرون پرید و فریاد زد ؛ یافتم، یافتم ...یکی چوب پنبه توی کتری آب جوش ریخته، ریپ ریپ ...

 

#کاظم_گلخنی 

طنز نویس ندای هرمزگان

 


طنز اندر احوالات شیخنا و مولانا عباس آخوندی ( انارالله برهانه)

ستون طنز کلپک سلام

آن وزیر راه بلد، شهری، آن جاده ها را کرده گلستان، آن مهندس فرنگ درس خوانده، آن هَت تِریک کننده بازی استیضاح، عالیجناب عباس آخوندی دگر بار سومین دعوت استیضاح را لبیک گفتی ، فی الحال خوفناک ز تدبیر، رفتن بدین مسلخ را همی گاه شماری کردی، تا که همچون دو دفعت قبلی بی هیچ عذر و تقصیری، سرفراز برون شود.

 

در روایت خَفیه نویسان چنین آمدی ؛ این ایام ناامید ز لابی امید، خوفی عظیم بر امیر ُطرق و َبلدیه سازی ساری گشته است.

گویا همگان از خواص تا عوام مقهور جو تلگرام گشته ، متحد بر مَثل معروف، یک بار جَستی ملخک دوبار جستی ملخک این دفعه استیضاح گشتی ملخک متفق گشته اند. 

 

راوی گوید چندی ز اهل مجلس بعد از سقوط طیاره اصرار به عذرخواهی وزیر ورزیده در خفا قول دادندی که ای وزیر یک عذرخواهی به لِسان گو دگر خلاص ، لیک وزیر سماجت بنمود و دلخوش به اهل امید ، تخصیر به گردن نگرفت و عذری نخواست.

 

فی الحال وزیری بدین کیاست، چونان گرگ باران دیده ،بسی استیضاح دیده ، حکما چند تیر ز تَرکش دان سیاست ذخیره داشتی و هر کدام بر دل هدف نشنید به یقین ز مهلکه گریخته است.

 

گویند،

تیر اولش کانال تلگرامش بودی که سال به سال هیچ درش نمی نگاشت، لیک به یکباره همچو کتابت طفلان مکتب خانه ز مشق پر گشت و هر چه بر تقویم از تولد، تکریم و اعیاد بود همه را تبریک بگفت!!

 اهل فن گویند این ملعبه در گریزش ز استیضاح هیچ به کار نیاید.

 

پس تمهیدی دگر چاره بنمود در جریده ها چندی مقاله بر بی گناهی خود نوشت و بسی ز ماجرای غرق کشتی و سقوط طیاره بُزهان آوردی و تقصیری متوجه خود ندانست، آن وزیر زرنگ دست پیش بگرفت و بر مجلسیان خرده گرفت که ای جماعت، چه سان همان روز سقوط طیاره رای به استیضاحم دادید !!!

روا نباشد بی اطلاع ز جعبه سیاه طیاره و کشتی، عجول گشته رای بر قصورم دهید!!

 

پس بدین ترفند دلخوش گشته، بلکه تفرقه بین مجلسی ها پدیدار شده ز مهلکه استیضاح بگریختی، لیک حکیمی زآن برهانش بخندید و بگفتا؛ ای وزیر قصد بنمودند زین مهلکه ماندگار شوی ور نه همگان نیک دانند هزاری چون تو آیند و روند در آسمان طیاره داغان در زمین پراید , چونان شمشیر مغول همی قربانی گیرد!!

 

عجالتا

از سرنوشت آن حکیم فرزانه اطلاع دقیقی در دست نداریم اینکه ته ذکرنامه باز مونده،شرمنده دیگه خودتون مرحمت کنید پایانش هندی تجسم کنید.

 

#کاظم_گلخنی

روزنامه ندای هرمزگان

 

 

 


طنز مشکل خریت نداریم

 

بعد از پایان جنگ جهانی دوم آمریکایی ها در طرحی موسوم به مارشال در اموری مثل کشاورزی و دامداری به ایران کمک می کردند ، در بخشی از این طرح جهت اصلاح گونه مقاوم چهارپایان ، بیش از 105 راس الاغ قبرسی که خر بسیار توانمندی است برای اصلاح نژاد خر ایرانی که در آن زمانه کمک بزرگی در کشاورزی سنتی بود به ایران ارسال کردند.

 

این اقدام آمریکایی ها آن هم در آن زمانه فقر و نداری باعث مضحکه و شوخی ها زیادی در بین اصحاب رسانه و مردم شد تا جایی که برخی با ذکر اینکه اینجا خر کم نداریم ، مثل معروف خر از قبرس آوردن را باب کردند.

 

نقل شده در آن ایام مرحوم عبدالرحمان فرامرزی روزنامه نگار هرمزگانی و بنیانگذار روزنامه کیهان در مطلبی خطاب به آمریکابی ها نوشت؛ اگر می خواهید به ایران کمک کنید بهتر است در قالب کمک های غذایی و دارویی باشد.خوشبختانه در ایران خرهای نژاد ( بندری ) از بهترین نژاد مقاوم وجود دارد و به شکل مطلوبی بهره گرفته می شود و حتی به کشورهای همسایه نیز صادر می شود، باور بفرمایید ما در ایران مشکل خریت نداریم.

 

 نوشته:

#کاظم_گلخنی