سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جذاب ترین گزارش میدانی هرمزگان... خودت خار ابی

 

خودت خار آبی .

گزارشی میدانی از نوشته های دیواری بندرعباس

اگر روزی هوس کردید که با چشم تیزبین یک فعال طرفدار نوستالژی دهه شصتی به دیوارهای محلات شهر نظر بیندازید سرگرمی جذابی برایتان مهیا می شود که تا مدتها با آن کلنجار خواهید رفت.می خواهیم نگاهی به دیوارهای شهر بندرعباس انداخته با دیدار از دیوار نوشته ها، شما را به سفری به اعماق زمان ببریم .به احتمال فراوان شروع دیوار نویسی حرفه ای در بندرعباس به ابتدای انقلاب باز می گردد و هنوز هم آثار شعار نویسی بر علیه رژیم طاغوت در برخی از محلات شهر از جمله محله شهید جعفری و کوچه فرهنگ که محله ای پویا در عصر انقلاب بوده ، قابل مشاهده است.در ابتدای دوران دفاع مقدس نیز شعار نویسی روی دیوارها رنگ بوی دفاع از کیان مقدس کشور و معرفی شهدای شهر را نشان می دهد و معمولا این دست نوشته ها بسیار شکیل تر طراحی و اجرا شده است.البته این روند نیز با پایان دفاع مقدس پایان و در این ایام به حیطه بنرها و نقاشی های دیواری کشیده شد که نمونه آن میتوان به نقاشی های بزرگ تصویر شهدا در حوالی چهار راه دانشگاه گلشهر اشاره کرد .دیوار نویسی فردی و حتی نقاشی دیواری در بندرعباس همانند دیگر شهرها حکایت جالبی دارد برخی از دیوار نویسی ها به شکل رمز آلود تقریبا در تمام محلات شهر دیده شده از جمله آنها جملات معروف « خودت خار آبی» یا « موم مه زن مه وا» می توان اشاره کرد که تقریبا روی دیوار برخی از محلات قدیمی شهر به چشم می آید!! به راستی داستان رمز آلود این دو جمله طنز گونه چیست؟! عشق و عاشقی جوانان دیروز و آه و ناله های شکست های عشقی یکی از بزرگترین مجموعه های دیوار نویسی برخی از جوانان دهه شصت است که هنوز هم بر روی دیوار خانه های قدیمی چشم نوازی می کند. نوشته ها گاهی به طنز است نظیر « موم مه زن مه وا» و گاهی طعنه ی دو پهلوست نظیر «خودت خار آبی » به معنی هر چه با من  کنی عاقبت شرش گریبان خودت را می گیرد و همه حکایت از بروز احساس عاطفی جوانانی است که سعی داشته اند در نبود تلفن های هوشمند و آن همه مخاطب کنجکاو ، همگان از جمله مخاطب خاص خود را از وضعیتی که در آن دست و پا میزنند با خبر کنند.
پل ترو در مقاله ای درباره دیوار نویسی شهر در مجله نیویورک تایمز مگزین نوشته  که دیوار نویسی چیزی جز تخریب اموال عمومی نیست. «پیام های ابلهانه آدم های کم سواد ، خطوط خرچنگ قورباغه ای روی دیوار». در انگلستان هم هنرمندانی از جمله مایکل کرگ همین نظر را دارند. وی می گوید:« نقاشی کردن در و دیوارهای مترو یکی از راه های ترساندن مردم است. بخشی از آن احساس بزرگتری است که در نیویورک به مردم دست می دهد».اما کسان دیگری هم هستند که معتقدند دیوار نویسی  زبان حال مردم سرکوب شده و محروم است. ،دیوار نویسان نیز به نوعی ادعای مالکیت خود را  بر دیوارهای شهر چنین اعلام می دارند!هارکینگ هنرمند24 ساله و فارغ التحصیل از مدرسه هنر نیویورک  که بارها بخاطر خط خطی کردن دیوارها توسط پلیس  دستگیر شد و بعدها پلیس از او به عنوان هنرمند محترم یاد کرد، می گوید:« هنر با چیزی سر و کار دارد که دیده می شود، فرقی نمی کند جذب چشمان مردمانی شود که به مترو می روند یا آنها که به گالری های  هنری می روند.». این افراد معتقدند بافت و زمینه اجتماعی و تم دیوار همان چیزی است که به دیوار نوشته  معنا می دهد» اما فارغ از نظریات غربی ها که شاید چندان سنخیتی با عوالم و عواطف دیوار نویسان دهه شصتی بندری ندارد 
از جمله نوشته هایی دیواری که هنوز برقرار مانده و تاکنون هم ادامه داشته مربوط به خانواده های بد اقبالی است که منزلشان در جوار جایگاه زباله قرار گرفته است در چنین وضعیتی فرد با استفاده از اسپری نوشته بسیار معروف « لعنت بر پدر مادر کسی که اینجا زباله بریزد » را بر روی دیوار حاشیه محل زباله ها می نویسد.البته این لعن و نفرین ها عمدتا جواب نداده و معمولا افراد لاقید بدون رعایت حقوق شهروندی باعث دلخوری همسایگان و زشت شدن چهره شهر می شوند.
از دیگر دیوار نوشته های معروف شهر بندرعباس که با دیگر شهر چندان توفیری ندارد کری های فوتبالی و حکایت قدیمی قرمز و آبی است. این کری خوانی اگرچه امروزه به گروهها و شبکه های اجتماعی کشیده شده ولی تا همین چند سال قبل رقابت بین این دو تیم پرطرفدار با انواع اقسام الفاظ خوب ، بد و زشت  روی دیوارها نیز در جریان بود و طرفداران بسته به سطح فرهنگ و سواد و میزان علاقه جملاتی از جمله « قلب محله فلان به عشق استقلال یا پرسپولیس می تپد» روی دیوارها می نوشتند. از دیگر دیوار نوشته های معروف لوله باز کنی با ذکر شماره تلفن است که مثل بختک بر اکثر دیوارهای محلات خودنمایی می کند و حکایت از اوضاع شماتت بار سیستم
فاضلاب شهر را نشان می دهد. جالب اینجاست که هر چقدر محلات از قدمت بیشتری برخوردار باشند دیوار نوشته بیشتری به چشم می آید و برعکس در محلات جدید مثل  منطقه گلشهر دیوار نویسی بسیار کمتر است اما در مقابل نقاشی های شهری با متوالیانی نظیر  شهرداری و دیگر نهادها ،بیشتر چشم نوازی می کند.
و در آخر این گشت گذار کوتاه شهری باید ذکر کرد که  همه این عواطف ، کری های ورزشی ، تبلیغات شهری و آه و ناله های عاشقانه اگرچه از روی دیوارهای شهر رخت بربسته اند اما سر از قوطی کوچک جادویی راه یافته اند که امروزیها آن را تلفن همراه می نامند و عجبا که جعبه جادویی کوچک به شکل بسیار عجیبی بشر را وابسته خود کرده است.


کاظم گلخنی


 


جذاب ترین گزارش میدانی هرمزگان... خودت خار ابی

خودت خار آبی .

گزارشی میدانی از نوشته های دیواری بندرعباس

اگر روزی هوس کردید که با چشم تیزبین یک فعال طرفدار نوستالژی دهه شصتی به دیوارهای محلات شهر نظر بیندازید سرگرمی جذابی برایتان مهیا می شود که تا مدتها با آن کلنجار خواهید رفت.می خواهیم نگاهی به دیوارهای شهر بندرعباس انداخته با دیدار از دیوار نوشته ها، شما را به سفری به اعماق زمان ببریم .به احتمال فراوان شروع دیوار نویسی حرفه ای در بندرعباس به ابتدای انقلاب باز می گردد و هنوز هم آثار شعار نویسی بر علیه رژیم طاغوت در برخی از محلات شهر از جمله محله شهید جعفری و کوچه فرهنگ که محله ای پویا در عصر انقلاب بوده ، قابل مشاهده است.در ابتدای دوران دفاع مقدس نیز شعار نویسی روی دیوارها رنگ بوی دفاع از کیان مقدس کشور و معرفی شهدای شهر را نشان می دهد و معمولا این دست نوشته ها بسیار شکیل تر طراحی و اجرا شده است.البته این روند نیز با پایان دفاع مقدس پایان و در این ایام به حیطه بنرها و نقاشی های دیواری کشیده شد که نمونه آن میتوان به نقاشی های بزرگ تصویر شهدا در حوالی چهار راه دانشگاه گلشهر اشاره کرد .دیوار نویسی فردی و حتی نقاشی دیواری در بندرعباس همانند دیگر شهرها حکایت جالبی دارد برخی از دیوار نویسی ها به شکل رمز آلود تقریبا در تمام محلات شهر دیده شده از جمله آنها جملات معروف « خودت خار آبی» یا « موم مه زن مه وا» می توان اشاره کرد که تقریبا روی دیوار برخی از محلات قدیمی شهر به چشم می آید!! به راستی داستان رمز آلود این دو جمله طنز گونه چیست؟! عشق و عاشقی جوانان دیروز و آه و ناله های شکست های عشقی یکی از بزرگترین مجموعه های دیوار نویسی برخی از جوانان دهه شصت است که هنوز هم بر روی دیوار خانه های قدیمی چشم نوازی می کند. نوشته ها گاهی به طنز است نظیر « موم مه زن مه وا» و گاهی طعنه ی دو پهلوست نظیر «خودت خار آبی » به معنی هر چه با من  کنی عاقبت شرش گریبان خودت را می گیرد و همه حکایت از بروز احساس عاطفی جوانانی است که سعی داشته اند در نبود تلفن های هوشمند و آن همه مخاطب کنجکاو ، همگان از جمله مخاطب خاص خود را از وضعیتی که در آن دست و پا میزنند با خبر کنند.
پل ترو در مقاله ای درباره دیوار نویسی شهر در مجله نیویورک تایمز مگزین نوشته  که دیوار نویسی چیزی جز تخریب اموال عمومی نیست. «پیام های ابلهانه آدم های کم سواد ، خطوط خرچنگ قورباغه ای روی دیوار». در انگلستان هم هنرمندانی از جمله مایکل کرگ همین نظر را دارند. وی می گوید:« نقاشی کردن در و دیوارهای مترو یکی از راه های ترساندن مردم است. بخشی از آن احساس بزرگتری است که در نیویورک به مردم دست می دهد».اما کسان دیگری هم هستند که معتقدند دیوار نویسی  زبان حال مردم سرکوب شده و محروم است. ،دیوار نویسان نیز به نوعی ادعای مالکیت خود را  بر دیوارهای شهر چنین اعلام می دارند!هارکینگ هنرمند24 ساله و فارغ التحصیل از مدرسه هنر نیویورک  که بارها بخاطر خط خطی کردن دیوارها توسط پلیس  دستگیر شد و بعدها پلیس از او به عنوان هنرمند محترم یاد کرد، می گوید:« هنر با چیزی سر و کار دارد که دیده می شود، فرقی نمی کند جذب چشمان مردمانی شود که به مترو می روند یا آنها که به گالری های  هنری می روند.». این افراد معتقدند بافت و زمینه اجتماعی و تم دیوار همان چیزی است که به دیوار نوشته  معنا می دهد» اما فارغ از نظریات غربی ها که شاید چندان سنخیتی با عوالم و عواطف دیوار نویسان دهه شصتی بندری ندارد 
از جمله نوشته هایی دیواری که هنوز برقرار مانده و تاکنون هم ادامه داشته مربوط به خانواده های بد اقبالی است که منزلشان در جوار جایگاه زباله قرار گرفته است در چنین وضعیتی فرد با استفاده از اسپری نوشته بسیار معروف « لعنت بر پدر مادر کسی که اینجا زباله بریزد » را بر روی دیوار حاشیه محل زباله ها می نویسد.البته این لعن و نفرین ها عمدتا جواب نداده و معمولا افراد لاقید بدون رعایت حقوق شهروندی باعث دلخوری همسایگان و زشت شدن چهره شهر می شوند.
از دیگر دیوار نوشته های معروف شهر بندرعباس که با دیگر شهر چندان توفیری ندارد کری های فوتبالی و حکایت قدیمی قرمز و آبی است. این کری خوانی اگرچه امروزه به گروهها و شبکه های اجتماعی کشیده شده ولی تا همین چند سال قبل رقابت بین این دو تیم پرطرفدار با انواع اقسام الفاظ خوب ، بد و زشت  روی دیوارها نیز در جریان بود و طرفداران بسته به سطح فرهنگ و سواد و میزان علاقه جملاتی از جمله « قلب محله فلان به عشق استقلال یا پرسپولیس می تپد» روی دیوارها می نوشتند. از دیگر دیوار نوشته های معروف لوله باز کنی با ذکر شماره تلفن است که مثل بختک بر اکثر دیوارهای محلات خودنمایی می کند و حکایت از اوضاع شماتت بار سیستم
فاضلاب شهر را نشان می دهد. جالب اینجاست که هر چقدر محلات از قدمت بیشتری برخوردار باشند دیوار نوشته بیشتری به چشم می آید و برعکس در محلات جدید مثل  منطقه گلشهر دیوار نویسی بسیار کمتر است اما در مقابل نقاشی های شهری با متوالیانی نظیر  شهرداری و دیگر نهادها ،بیشتر چشم نوازی می کند.
و در آخر این گشت گذار کوتاه شهری باید ذکر کرد که  همه این عواطف ، کری های ورزشی ، تبلیغات شهری و آه و ناله های عاشقانه اگرچه از روی دیوارهای شهر رخت بربسته اند اما سر از قوطی کوچک جادویی راه یافته اند که امروزیها آن را تلفن همراه می نامند و عجبا که جعبه جادویی کوچک به شکل بسیار عجیبی بشر را وابسته خود کرده است.


کاظم گلخنی

 


طنز بغام و فروش محله

 

 

هوا گرم است  ، البته زورش میرسد جای هیچ بحثی هم نگذاشته است. بغام که با پیامک های هشدار کنیزو مواجه شده بود مدام از راننده تاکسی خواهش می کرد عجله کند، راننده تاکسی هم طفلکی عجولانه از چراغ قرمز عبور کرد و در ادامه توسط افسر راهنمایی و رانندگی جریمه شد. طفلک راننده که از دیدن برگ جریمه به لکنت افتاده بود مدام قسم می خورد و می گفت: آقای افسر به جان این مسافرم که خیلی عجله دارد ندیدمت!! باور بفرمایید اگه میدونستم تشریف داری از پشت خط کشی تکان نمی خوردم. دقایقی بعد راننده تاکسی که اشک در  چشمانش جمع شده بود بغام را با لگد  نزدیک دو راه ایسینی به پیاده رو پرت کرد و رفت.بغام که از درد به خودش می پیچید فریاد زد؛ آخه بی انصاف مگه گوشت قربونی بار کردی ،هنوز بغام وارد محله نشده بود که جوانک معتادی در مقابلش سبز شد و گفت؛ داداش تو رو خدا کمکم کنید من دانشجو هستم همین الان بهم خبر دادن پدرم فوت... اما بغام کلام جوانک را برید و در حالیکه  سرش را به علامت دانستن ماجرا تکان میداد و گفت؛ پدرت فوت کرده، دزدهای زور گیر هم تمام وسایلت رو به زور بردند و الان اگر مقداری بمن کمک کنی تا به شهرم برگردم به محضی که برگشتم قرضت را پس می دهم.جوانک معتاد با حیرت گفت؛ بله اما شما از کجا خبر داری!؟ بغام اسکناس دو هزار تومانی کف دست جوانک معتاد گذاشت و در حالیکه دور میشد گفت: از آنجایی که مواد فروش های لعنتی اینجا رو قرق کردن و این ترفند رو بقیه دوستانت هر روز بکار می برند!!

بغام سپس با عجله وارد محله شد و با دیدن برخی از اهالی که سرگرم جمع آوری اثاثیه منزلشان بودند بهت زده شد. مرد نیک نهاد محله با حیرت رو به همسرش کرد و گفت؛ دوباره چی شده ؟ باز چه دسته گلی به آب رفته!؟ کنیزو که مثل اهالی بهت زده و حیران شده بود با اشاره مش معصومه را  نشان داد و گفت؛ چی بگم والا شهین زن احمد مرغی ظهری اومد گفت یکی اومده به همسایه ها هشدار داده منزلشون تخلیه کنند، منم اولش باورم نشد اما بعد از چند دقیقه چند نفر کت و شلوار پوش آمدند در خونه بهم گفتند که این محله رو خریدند و شما باید خونه رو تخلیه کنید!! بغام با حیرت گفت؛ یا خدا ، آخه مگه همچی چیزی میشه !! آخه محله مگه کشکه که بشه بفروشی !! کنیزو ناله ای کرد و گفت این طور که شنیدم مش معصومه کل محله رو به چند تا سرمایه دار فروختند، قراره که کل محله رو بکوبند مجتمع تجاری درست کنند، کنیزو سپس لبخندی زد و ادامه داد؛ وای خدا چقدر دلم می خواست این اطراف ی مرکز خرید افتتاح میشد ! بغام نگاه شماتت باری به همسرش کرد و گفت؛ این مش معصوم از همه خط قرمزها عبور کرده دیگه اجازه نمی دهم . بغام سپس پاشنه کفش قیصری خود را بالا کشید و به سمت مردان مشکی پوش به راه افتاد اما هنوز چند قدمی نرفته بود که دایی مراد خونین مالین از خانه اش به داخل کوچه پرت شد و فریاد زد ؛ قیصر، ببخشید : بغام کجایی که داداشتو کشتن ، خون جلوی چشمان بغام را گرفت و رحیم آق منگول را با چند مشت منهدم کرد دومین مهاجم مشکی پوش جعفر آق منگول هم سرنوشتی بهتری نداشت و او نیز زیر مشت های بغام له شد . بغام بعدم از انهدام گروه آق منگول به سر منشا فتنه یعنی مش معصومه رسید و فریاد زد ؛ حالا دیگه محله فروشی می کنی یا الله اون قولنامه لعنتی رو بیار!! مش معصومه که یک عمر با کتک زدن بغام تفریح کرده بود نگاهی به چشمان مرد غیرتمند محله کرد و در حالیکه سیلی های محکمی به گوش بغام می نواخت فریاد زد؛ وقتی میشه فرودگاه فروخت چطور نمیشه محله فروخت !! حالا تا نزدم لهت نکردم برو دنبال کارت که خیلی کار دارم. بغام دیگر مثل سابق نبود و بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، گفت ؛ من نمیدونم شاید اونجا بغام نداره اما این محله یک بغام داره که امروز از هیچ تهدیدی هراسی نداره ، بغام سپس نعره بلندی کشید و فریاد زد ؛ قولنامه را بیار . پشت سر بغام انبوهی از اهالی که اثاث کشی را رها کرده بودند غضبناک جمع شده بودند. اولین گوجه له شده توسط کله « پسر بغام» رها شد و درست به پیشانی بانوی زورگوی محله خورد لحظاتی بعد مش معصوم زیر بارانی از پوست هندوانه و گوجه فرنگی شرمسار به داخل خانه اش رفت و قولنامه را بیرون آورده و در مقابل اهالی پاره کرد.

 


طنز استفاده سیاسی از سنگدان مرغ

استفاده سیاسی از سنگدان مرغ  

  چندی قبل در خبرها آمده بود که یکی از نامزدهای احتمالی مجلس آینده در کرمانشاه در قبرستان شهر با ارسال پیام به بازماندگان فرد متوفی از الان به دنبال یافتن رای هست. در همین بندرعباس خودمان هم آقای استاندار با انتقاد از برخی مدیران عنوان نمود که برخی از آقایان در جهت حمایت از آقایان دیگری که قرار است کاندید انتخابات مجلس آینده شوند افطاری داده اند. و ماجرا به افطار سیاسی معروف شده است.حالا در نظر بگیرید دایی مراد رفته مرغ فروشی سر کوچه ...

احمد مرغی : سلام دایی مراد
سلام و  کوفت ! مرد حسابی این چی بود به خورد ما دادی آخه شرم نمی کنی!!
احمد مرغی با تعجب : چیه عمو چرا توهین می کنی ...یه بسته سنگدون مرغ بردی ناراحتی بیا پولت پس بدم
؛ سنگدون تو سرت بخوره اون چی بود لای سنگدونها جاساز کرده بودی !
احمد مرغی با خنده؛ آهام اون برشور جناب سه نقطه بود مگه نخوندیش!!؟
؛ مرد حسابی آخه سنگدون مرغ جای تبلیغ هست !! نه که نخوردم همون شب ننه رمضون بار گذاشت شام کوفت کردیم .الان سه شبه پیرزن چپ میره راست میاد بیوگرافی جناب سه نقطه رو کلمه به کلمه شرح میده!! دیگه عاجز شدیم.
احمد مرغی با حیرت؛ خدا بد نده ، مگه ننه  رمضون چی خورده ؟
؛ زندگیم نابود کردی حالا میگی چی خورده ؟ من و ننه رمضون که چشم و چار درست حسابی نداریم ،اون شب همسر دلبندم همه بروشورها لای اون سنگدون کوفتی رو بلعید،
احمد مرغی ؛ انشالله خدا سلامتی بده، حالا از دست من چه کاری بر میاد؟
؛ راستش من از این آقای سه نقطه خوشم نمیاد این ننه قربون هم تا صداش می کنی مثل بلبل بیوگرافی این آقا رو شرح میده ، میگم اگه تو دست بالت هست یک چیزی که توش تبلیغ آقای بوق هست بهم بده ، آخه من طرفدارشم !
احمد مرغی ؛ بیا این بسته بال گردن رو ببر وسطش تبلیغات ، پوستر و برشور آقای بوق گذاشتن ، بده ننه قربون درست کنه بخورید این دفعه دیگه برات صوتی تصویری تبلیغ می کنه!!!
دو روز بعد فروشگاه احمد مرغی
ننه قربون ؛ سلام ننه اومدم ازت تشکر کنم این روزها حسابی سرگرم شدم

[  [ کاظم گلخنی ]

طنز همیشه حق با نیسان آبی است

          طنز
                                            همیشه حق با نیسان آبی است


هیچی به اندازه رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی برخی از راننده ها در خیابان سیدجمال الدین اسدآبادی حد فاصل چهارراه مرادی تا چهارراه بلوکی ملت بندر  را دچار رنجش خاطر نمی کند.بی تعارف رعایت نمی کنیم خیلی ها رعایت نمی کنند و این حکایت طنز آموزشگاهی است که رانندگانی از این دست را تحویل شهر می دهد .

مکان: یک آموزشگاه رانندگی
استاد؛ خوب شما ملول خان اگر از چهارراه  فاطمیه همزمان کامیونی از راست و نیسان آبی از چپ بخواهند عبور کنند حق تقدم با کدام خودرو است؟ آقا معلومه حق تقدم با نیسان آبی است.
استاد؛ اگر همزمان ماشین آتش نشانی و اورژانس و یک پراید سفید وارد خیابان مرادی شوند حق تقدم با کیست؟ آقا اجازه اول با احتیاط توقف می کنیم تا اگر احیانا نیسان آبی آن حوالی بود اجازه دهیم عبور کند بعد هم پراید سفید، چون تو این گرما دنبال مسافر هست باید عبور کند. بعد هم بقیه می توانند عبور کنند.
استاد: آقای شیرخان شما جواب دهید اگر همزمان چند خودرو از چند جهت وارد میدان شاه حسینی شوند حق تقدم با کدام خودرو است؟ آقا اجازه اول نیسان آبی بعد هم بقیه خودروها دسته جمعی وارد میدان می شوند.هر کدام دچار سانحه نشد حق تقدم بیشتری داشته است.
استاد ؛ شما جناب کورمیخ اگر یک لودر و یک موتور همزمان بخواهند وارد کوچه کارگزاری شوند حق تقدم با کدام است؟ به نام خدا آقا حق تقدم با نیسان آبی است .
استاد ؛ آفرین خوب بود معلومه به سوال های انحرافی واقف هستید.
؛خوب جناب شوتی شما بگو اگر یک پراید سفید نزدیک چهارراه سازمان یهو ترمز کند فاصله قانونی خودرو پشت سرش چقدر باید باشد؟ آقا اجازه مگه مرض داری هی گیر دادی به پراید سفید ! خوب تو این گرما طفلک دنبال مسافر هست! آخه شما بمن بگو سوار نکنه قسطش رو از کجا در بیاره!؟ بعدشم فاصله خودرو پشت سرش بستگی به نوع   خودرو داره اگه نیسان آبی باشه که اصلا نباید توقف کنی اگه پژویی چیزی باشه پنجاه شصت متر فاصله بگیری بد نیست .
استاد؛ شما جناب ملول بمن بگو پارک دوبل در کجا آزاد است؟ آقا اجازه تو مسیر سید جمال هر جا مامور نباشه آزاده منتها باید دقت کنیم اون اطراف نیسان آبی نباشد.