سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بندرعباس و 300 سال انزوا

بندرعباس 300 سال انزوا

تحقیق: کاظم گلخنی

همزمان با پیروزهای پیاپی نادر و بعد از شکست کامل قشون افغان ؛ برخی از سربازان افغانی که جان سالم به در برده بودند از طریق بنادر جنوبی ایران از جمله بندرعباس و بندرلنگه با هر تمهیدی بود سوار بر کشتی های کوچک شده و به برخی از بنادر عمان و بحرین پناهنده شدند.بحرین در آن سالها توسط شیخ جبار هوله اداره میشد. وی هراسناک از غضب نادر، به افغانهای فراری مجال آمدن به ساحل بحرین نداد و تمامی آنها که بالغ بر یک هنگ بودند توسط قوای شیخ جبار کشته شدند.البته افغانهای پناه برده به عمان نیز سرنوشت بهتری پیدا نکردند و آنهایی که آن روزگار در مسقط بوده اند عنوان کرده اند که در فقر فلاکت روزگار سپری می کردند.این پایان سیاه سرنوشت متجاوزان بود.

بندرعباس و روزهای آرام!

اوضاع در جنوب به واسطه بر افتادن افغانها رو به آرامش نهاد و کم کم بازرگانی به سبب برقراری امنیت رو به فزونی نهاد.در این بین شورشی به سال 1143 توسط محمدخان بلوچ والی فارس، سراسر جنوب را به آشوب کشاند که البته این شورش با شکست و فرار محمدخان بلوچ به جزیره کیش خاتمه یافت.

و اینک نیروی دریایی

محققان شرق شناس از جمله ادوارد براون و پاول هرن از اینکه چطور عشایرزاده ای همچون نادر که عمرش دریا ندیده به فکر تشکیل نیروی دریایی قدرتمندی افتاده  است در حیرت هستند. شاید یک علت آن فرار افغانها و همچنین محمدخان بلوچ از طریق سواحل و عدم همکاری کمپانی های تجاری غربی با دولت ایران باشد .البته باید توجه داشت که در آن سالها هنوز انگلیسی ها توان نظامی چندانی در خلیج فارس نداشتند و هلندیها نیز همانند انگلیس ها بیشتر توجه و تلاش خود را صرف بازرگانی در خلیج فارس می کردند.به هر ترتیب به دستور نادرشاه ،عبدلطیف خان نامی در سال 1146 به مقام دریاسالاری قوای بحریه ایران انتخاب و در بندرعباس مشغول کار شد.عبدالطیف خان با داشتن امریه های دولت ایران کمپانی های خارجی را زیر فشار قرار داد تا کشتی های جنگی خود را به ایران بفروشند اما آنها زیر بار نمی رفتند و اصولا علاقه ای به قدرت گرفتن ایرانی ها در دریا نداشتند.از این رو کار تشکیل نیروی دریایی بسیار کند در جریان بود. اما نادر دست بردار نبود و فشار شدید دولت افشاری برای تشکیل نیروی دریایی به گونه ای بود که پای طهماسب قلی خان جلایر که از سرداران مهم افشاریه بود به بندرعباس کشاند.جلایر همانند عبدلطیف خان کمپانی ها هلندی و انگلیسی را زیر فشار قرار داد.آنها نیز که خشم نادر واهمه داشتند سرانجام با بی میلی دو فروند کشتی  به طهماسب قلی خان فروختند. از سوی دیگر عبدلطیف خان نیز تعدادی از جهازات نیرو بر از تجار محلی کنگ و لنگه خریداری کرده و از مراکز لنج سازی بندرکنگ و لنگه خواسته شد تا برای نیروی دریایی ایران ،کشتی های کوچک نیرو بر که در حد اندازه لنج های امروزی بودند ،تهیه کنند.

بندر نادریه (بوشهر) احیاء می شود

اتفاق مهمی که برای تاریخ بندرعباس حائز اهمیت است.توجه دولت افشاری به بندربوشهر بود.در سال 1147قمری قوای ایران در غرب کشور، برای بازستاندن مناطق از دست رفته با عثمانی ها درگیر جنگ بود از این رو به دستور نادرشاه ، ستاد فرماندهی دریایی،و کارخانجات کشتی سازی و توپ ریزی به بوشهر که به بندر بصره یعنی مهم ترین بندرتجاری عثمانی ها نزدیک بود،منتقل شد. شاید بعد از بازستاندن جزیره هرمز و مهاجرت سکنه این جزیره به دیگر بلاد ،این رخداد را باید دومین علت مطرود ماندن بندرعباس از ابتدای دوره زندیه تا تقریباٌ اواسط دهه 50 شمسی ذکر کرد.در این زمان، مراکز بزرگ بندری که اینک مجتمع بندری شهید رجایی و شهید باهنر نام نهاده شدند به تدریج شکل گرفته و سرانجام بعد از گذشت 300 سال دوباره بندرعباس بندر اول ایران شناخته شد.البته باید متذکر شد که در دوره قاجاریه بنادر لنگه و کنگ نیز در کنار بندر بوشهر  از لحاظ اهمیت بسیار رونق گرفتند و تجارت بندرلنگه در دوران قاجار این بندر را بسیار ثروتمند کرد.

باری همزمان با جنگ های سخت ایران و عثمانی که در صفحات غربی کشور در جریان بود ،نیروی دریایی کوچک ایران نیز به کمک 8 هزار سرباز به بصره حمله کرد.ایرانیان در اولین جنگ دریایی حریف نیروی دریایی عثمانی که با کمک کشتی های انگلیسی تقویت شده بود،نشده و دست خالی به بوشهر برگشتند.با این حال قوای ایران در غرب کشور تمامی بلاد از دست رفته را از عثمانی ها بازستاند و آنها را به سختی شکست داد.نادرشاه که از مغلوب شدن عبدلطیف خان فرمانده قوای دریایی سخت برآشفته بود او را عزل و تجهیز قوای بحریه را در دستور کار قرار داد.این بار به کمک چند مهندس انگلیسی قرار بر آن شد که با چوب های بریده شده جنگل های شمال ،نیاز کشتی سازان جنوبی برآورده شود.اما این اقدام به سبب خسیس بودن نادرشاه و بیگاری گرفتن از مردم روستاهای شمالی بی نتیجه ماند.نادر اگرچه ثروت بی حد حصری از فتح هند عایدش شد اما هیچ گاه این ثروت صرف آبادی و پیشرفت ایران قرار نگرفت.

اولین پیروزی نیروی دریایی

در سال 1148 همزمان با ایام تاجگذاری نادرشاه در دشت مغان سرانجام قوای دریایی ایران به فرماندهی مجدد عبدالطیف خان،به اولین پیروزی خود دست یافت و بحرین را که مدتی در اشغال شیخ جبار قرار داشت در یک جنگ دریایی آزاد کرده و به مام میهن الصاق کردند.در آن ایام تمامی صفحات جنوبی از بندر جاسک تا بندر بوشهر و بحرین زیر نظر بیگلربیگی فارس یعنی محمدتقی خان اداره میشد.

عبدلطیف خان که حالا اسم و رسمی به هم زده بود،در سال 1151 قمری از نادرشاه تقاضا کرد که به مدد سلطان عمان که کشورش دچار شورش شده بشتابد.نادر نیز قبول کرد و نیروی دریایی ایران بعد از ترک بوشهر به بندرعباس رسید.کشتی های ایرانی شامل 8 کشتی بزرگ و کوچک جنگی به همراه صدها سرباز سوار و پیاده که عموما از اهالی جنوب بودند راهی عمان شده و همراه با قشون سلطان عمان ، شهرهای جوف و عبده را از دست شورشیان درآوردند.جنگ ادامه یافت و سال بعد محمدتقی خان نیز به همراه شماری سرباز کمکی از بندرعباس به طرف عمان رفتند .این بار مسقط نیز به دست قوای ایران فتح شد اما بین امام عمان و سرداران ایرانی اختلاف بروز کرد. در این بین محمدتقی خان حاکم فارس که از شهرت عبدلطیف خان فرمانده ناوگان بشدت حسادت می کرد به نامردی این سردار رشید را مسموم کرد و خود نیز به واسطه ناتوانی در شکست اعراب به جلفار عقب نشینی کرده و سرانجام  به واسطه شورشی که در کهکیلویه بروز کرد،به ایران بازگشت.  

در این سالها اگرچه کمپانی های بزرگ غربی در بندرعباس مشغول بکار بوده و امنیت این شاخصه بسیار بزرگ تجارت به راههای ایران بازگشته بود اما نادرشاه تمام وقت در جنگ بود و عمده درآمد ایران صرف جنگ میشد.از این رو توسعه تجارت و بازرگانی دریایی حال و روزی نداشت با این حال نعمت امنیت و تقویت غرور ملی و شکست دشمنانی که همیشه منتظر تجزیه ایران بودند امری نیست که آن را با پایین آمدن شاخصه تجارت همطراز بدانیم.ایرانیان توان نظامی تمامی دشمنان خارجی را، با پیروزهای متمادی گرفتند تا به قول برخی شرق شناسان در سخت ترین سالهای بعد نادر نیز این سرزمین از تعدی دشمنان در امان بماند.

استمدادهای امام عمان

در سال 1153 قمری نیروی دریایی نوبنیاد ایران بدست محمدتقی خان بیگلربیگی که مرد قدرت طلبی بود افتاد،شورش در برخی نواحی خلیج فارس و ناتوانی وی در دفع شورش سبب شد تا نادرشاه که حالا هند را فتح کرده بود توجهش به کشتی سازان بندر سورات جلب شود.به سفارش نادرشاه مهندسان هندی مشغول ساخت کشتی جنگی برای ایران شدند.همزمان شورش قبایل عرب در خلیج فارس نیز بیشتر شد از این رو سردار امام وردیخان از سوی نادر فرمانده ناوگان ایران شد.وی در اولین اقدام محمدتقی خان را توقیف کرد و سپس به زور چند کشتی جنگی هلندی را توقیف و تصرف نموده و با همان کشتی ها به کشتی های جنگی اعراب تاخت و آنها را شکست داد.

سرانجام در سال 1155 سفارشات ایران تامین شد و ده فروند کشتی جنگی توپدار ساخت هند وارد ساحل بندرعباس شدند.بار دیگر نیروی دریایی ایران برای نجات سلطان عمان رهسپار بندرجلفار شدند.در شماره آینده به شرح این ماجرا و حکایت مهاجرت کمپانی های خارجی از بندرعباس که از جمله عوامل از رونق افتادن این بندر بزرگ است، خواهیم پرداخت.

 


جذاب ترین طنز تاریخی. دلاوران خلیج فارس

 

 

دلاوران خلیج فارس

نویسنده :کاظم گلخنی

 

ساعتی بود که آفتاب بر پهنه شهر تابیده بود و کنیزو طبق عادت همیشگی بعد از خاموش کردن کولر گازی چند لگد به پایین تنه همسرش  نواخت و او را از خواب بیدار کرد.این بار شدت لگدهای کنیزو حکایت از امر مهمی داشت. بغام بیچاره که به این شرایط  عادت کرده بود با سراسمیگی از جایش برخاست و در حالیکه گیج و منگ به اطرافش نگاه می کرد ؛گفت: یکبار نشد ما را مثل آدم بیدار کنی، دیگر چه شده ؟ کنیزو بقچه ای در بغل شوهرش انداخت و گفت :دوش جد دهمت؛ برانغاز خان به خوابم آمد و گفت برای امر مهمی به شوهرت نیاز مبرم داریم ؛کنیزو سپس گوشی شوهرش را در بقچه جای داد و افزود: جدت به علوم غریبه و کیمیا تبحر دارد ؛در خواب به من وردی آموخت تا تو را به 500 سال قبل برگردانم،در ضمن وقتی خواستی برگردی نون حتماً بخر؛کنیزو سپس وردی خواند و گفت:برو به سلامت ،بغام بیچاره تا خواست اعتراض کند به سرعت برق و باد به اعماق زمان اعزام شد

زمان 1010 قمری ؛مکان:بصره

.بغام در حالیکه بدترین نفرین ها را نثار زنش می کرد با سرعت تمام در نهر عظیمی سقوط کرد،لحظاتی بعد پیرمردی که قبل در انتظارش بود او را از آب گرفت و به ساحل برد. بغام بیچاره که تا خفه شدن چندان فاصله ای نداشت با عصبانیت رو به پیرمرد کرد وگفت:آخه مگه مرض دارین اینجوری منو آزار میدین،اصلا برای چی منو آوردین 500 سال قبل،اینجا کدوم قبرستونه ؟پیرمرد بی فوت وقت چک محکمی نثار بغام کرد و گفت:مردک مفت خور این همه یارانه میگیری آن وقت پای خدمت به کشورت که میرسه عربده کشی می کنی!پیرمرد سپس یقه بغام را گرفت و افزود:من برانغازخان جدت دهمت هستم؛تو الان در ساحل بصره هستی،ما قصد داریم به کمک تو در قدم اول بحرین را از لوس وجود پرتغالی ها و مزدورانشان پاک کنیم.بغام به پیرمرد لاغر و مردنی نگاهی عمیق انداخت و گفت:خوب این وسط من چکاره هستم ؛بابا ولم کنید بذارید برم؛ بخدا میریم یارانه هم نمی خوام.پیرمرد  چک دیگری به گوش بغام نواخت و گفت: ابله اگر به وجود نحست نیاز نداشتیم که اینقدر باج به آن زن زبان نفهم و طماع نمی دادیم.بغام آهی از ته دل کشید و گفت : با بودن این زن ابله، آدم دیگر به دشمن نیاز ندارد.آخر کدام زنی شوهرش را برای چند سکه به دوره صفویه می فرستد.!

برانغاز بار دیگر چک محکمی به گوش بغام نواخت و گفت:تا بحرین را از دست اجنبی رها نکنیم تو به آینده برنمیگردی.

بغام که صورتش از شدت کشیده های جدش سرخ شده بود با اعتراض گفت:مرد حسابی این چه عادت زشتیه هی چپ و راست میزنی تو گوشم مگه یتیم گیر آوردی؟ برانغاز اسکله و کشتی های بزرگ و کوچک اطراف بندر بصره را نشان داد و گفت: از جور پرتغالی ها به عثمانی پناه برده ایم اکثر این کشتی ها به ایرانیان تعلق دارد؛ پیرمرد سپس بغام را به بیرون از شهر هدایت کرد. در بین راه به او گفت:صد سال است که پرتغالی ها هر جور ظلم و ستمی که فکرش را بکنی بر مردم مظلوم جنوب روا داشته اند، ظلم و ستم و بستن انواع مالیات بر مردم یک طرف،سخت گیری بر تجار و بازرگانان  ایرانی هم یک طرف،برانغاز آهی کشید ادامه داد: بی هیچ دلیلی جواز کار تجار ایرانی را باطل می کنند؛ چند برابر تجار فرنگی باید به گمرکات زر و سیم بدهیم ، تازه از همه بدتر این است که گاهی تا ماهها به تجار جواز خروج و ورود به بندر را نمی دهند، اگر بگویم تا حال چند تاجر را این از خدا بی خبران بی هیچ دلیلی کشته اند موهای مو بر تنت سیخ می شود، پسرم اگر از ظلم این قوم فرنگی که بر مردم تاجر پیشه جنوب رفته بخواهم با تو درد دل کنم هزاران روز وقت لازم است، بغام با تعجب گفت: والله من خبر نداشتم ما تو کتاب تاریخ مدرسه خوانده ایم که پرتغالی ها در دوره شاه اسماعیل آمدند جنوب را اشغال کردند و در دوره شاه عباس هم این مناطق به مام میهن بازگشت و پرتغالی ها از جنوب ایران تارانده شدند.برانغاز بار دیگر چک محکمی به گوش بغام نواخت و گفت: لحظه لحظه این جنگ ها با مجاهدت و فداکاری سربازان و افسران و مردمانی سلحشور سپری شده  اما همیشه این کامیابی ها به نام شاهان و بزرگان تمام می شود ، با این اوصاف حضورت تجربه ای می شود تا بدانی که چه مرارت ها وسختی ها کشیده شد تا آیندگان در چند سطر بخوانند که شاه عباس پرتغالی ها را از جنوب ایران اخراج کرد.بغام بار دیگر اعتراض کرد و گفت: آخر پیرمرد چرا این قدر خشونت به خرج میدهی خوب مثل آدم حرف بزن.

برانغاز دست بغام را گرفت و او را  به کاروانسرای کوچکی برد؛ او سپس دست نوشته ای که در کیسه چرمی پنهان شده بود به دست بغام داد و گفت: مردم جنوب از شدت ظلم پرتغالی ها مجبور هستند از طریق بندر بصره که توسط عثمانی ها اداره می شود تجارت کنند.البته ظلم و ستم این نامردمان هم دست کمی از فرنگی ها ندارد، اما حداقل اینجا بیهوده تجار بیگناه را نمی کشند و اگر کمی سر کیسه را شل کنی گماشته های عثمانی کاری به کارت ندارند.برانغاز سپس سر در گوش بغام کرد و گفت:پسرم من مامور خفیه حاکم فارس، امام قلی خان هستم. من و همراهانم به تازگی از بحرین برگشته ایم ما در آنجا مدتها  اوضاع نظامی مزدوران فیروز شاه  و پرتغالی ها را زیر نظر داشتیم، با مرگ فرخ شاه و به حکومت  رسیدن فرزندش فیروز شاه اوضاع در برخی از نقاط تحت سیطره پرتغالی ها از جمله بحرین به جهت بروز اختلافاتی به هم ریخته است. پیرمرد با لحن آرامی افزود:شرایط مستعد جنگ و بیرون راندن دشمن است.فعلا تا  همین قدر از اوضاع بدانی برایت کافی است هر چه کمتر بدانی برایت امن تر است .برانغاز سپس روی شانه نوه اش کوبید و گفت:حال فی الفور پیکان را زین کن و به شیراز برو؛ در آنجا امام قلی خان منتظر توست.بغام با تعجب رو به جدش کرد وگفت: پراید ندارید؟ پیرمرد به ناچار بار دیگر سیلی آبداری به گوش مرد بیچاره نواخت و گفت:ابله پیکان نامی است که بر خرم نهاده ام؛ مواظبش باش؛ در طول راه حتماً آب و روغنش را نگاه کن ؛حال زود بجنب که وقت تنگ است . بغام با اعتراض رو به جدش کرد و گفت:مرد حسابی من با این خر تا سه ماه دیگه هم به شیراز نمیرسم ؛تازه من یه ریال پول ندارم،پیرمرد با عصبانیت کارت عابربانکی به جوال خر انداخت و گفت: اگر خط روی پیکان بیندازی تو را به دو نیم خواهم کرد، به ایلغار خود را به نزد خان برسان من نیز بعداٌ به تو ملحق می شویم.

اوضاع احوال ایران در آن ایام

چند سالی از دوران پادشاهی شاه عباس گذشته و این پادشاه صفوی موفق شده ارتش قدرتمند و دائمی که تازه شکل گرفته آماده نبرد با عثمانی ها کند.قوای ایران ب فرماندهی الله وردیخان، در سال 1006 قمری در نبرد رباط پریان، ارتش بزرگ ازبکان را به شکلی شکست داد که دیگر این دشمن کینه توز کمر راست نکرد.با این حال هنوز بخش های زیادی از صفحات  غربی کشور در دست عثمانی ها باقی مانده است و قوای ایران تا رسیدن به قله افتخار راه درازی در پیش دارد. از سویی در جنوب کشور نیز اوضاع مساعد نیست ؛ پرتغالی ها بیش از یک قرن است که بیشتر بنادر مناطق میانی خلیج فارس از جمله جزیره هرمز و بحرین را اشغال کرده با ظلم و جور بر مسند حکومت  نشسته اند.آنها با ابقاء خاندان ملوک هرمز اسماً حکومت مناطق جنوبی ایران را به آنها سپرده اند، اما این ظاهر ماجراست و پرتغالی ها رسماً حکومت را به شکل جابرانه ای در جنوب به دست گرفته اند به نحوی که حتی خروج افراد عادی از جزیره هرمز نیز مستلزم اجازه کتبی فرماندار پرتغالی است.

 تعدی پرتغالی ها به مردم جنوب با وجود قیام های متعدد اهالی جزیره هرمز شدت گرفته و در این ایام تقریباً این قوای نظامی متمدن تفاوت چندانی با دزدان دریایی ندارند.با اینکه قوای ایران درگیر جنگ در صفحاتی غربی است اما حوادثی از جمله مرگ فرخ شاه و تردید حاکم بحرین سبب شده تا موقعیت جهت بازپس گیری مجدد بحرین مهیا شود.

در شیراز

در این ایام الله وردیخان حاکم فارس،در مقام فرماندهی قشون ایران  در آذربایجان به سر می برد،از این رو فرزندش امامقلی حکومت فارس را عهده دار شده است.

در ارگ حکومتی شیراز امام قلی خان سردار جوان با کیاستی که حالا به جای پدر حکومت فارس را اداره میکند؛ به همراه نیروهای فارس ،در رشته جنگ های ایرانیان با ازبکان   شرکت جسته و افتخارات بزرگی بدست آورده  از این حیث قوای تحت امر این سردارجوان از زبده ترین ارتش های زمانه است.او که مدتی است ماموران خفیه قشونش را به بحرین اعزام کرده ؛ در انتظار آمدن پیکی مدام با قدم زدن در تالار ارگ، لحظه شماری می کند، در این بین خواجه معین الدین فالی،کلانتر فارس که در نزد سردار جوان مرتبت والایی دارد رو به حکمران فارس کرد و گفت:اگر گفته های حاکم بحرین حقیقت داشته باشد الان بهترین زمان است که به عنوان حمایت از او، بحرین را از دست پرتغالی ها آزاد کنیم.خواجه معین ادامه داد: طبق مندرجات نامه خواجه رکن الدین،با مرگ فرخ شاه و بر تخت نشستن فیروز شاه، شرایط برای ادامه حکومت این دست نشانده پرتغالی ها بحرانی شده است و این مزدور از ترس آنکه مبادا فیروز شاه او را برکنار و دیگری را حاکم بحرین کند سخت خوفناک شده بدین سبب از من تقاضای استمداد کرده است.امامقلی رو به خواجه معین الدین کرد و گفت: البته این را هم در نظر بگیر که برادر حاکم فعلی بحرین وزیر فیروزشاه است و این احتمال وجود دارد که  این جناب وزیر برای ابقای برادرش تلاش کند.خواجه لبخندی زد و گفت: ماندن یا نماندن این وزیر هم در دستگاه فیروز شاه چندان محتمل نیست و با دخالت پرتغالی ها عنقریب است او را برکنار کنند.خواجه معین الدین فالی که خود از اهالی جنوب و در زمره  افسران عالیرتبه ارتش صفوی قرار دارد بعد از مکثی کوتاهی ادامه داد: در هرمز حرف اول و آخر را فعلا پدرو کوتینهو، فرمانده پرتغالی میزند البته او نیز خادم نایب السطنه بندرگوا است .خواجه معین فال اسیری سپس از جایش برخاست و به نشانه درخواست ،دستش را بر سینه نهاد و گفت:قربان،اگر رخصت دهید ،بنده حقیر  با 30 نفر از افرادم به بحرین می روم و این بندر را از وجود دشمن پاک می کنم.امام قلی که از پیشنهاد خواجه سخت ترغیب شده بود اندکی مکث کرد و گفت:بگذار کمی تمهید به خرج دهیم ،دو روز دیگر صبر می کنیم اگر خبری از پیک نشد، شما و افرادت حرکت کنید.

بالاخره بعد از دو هفته  طی طریق ؛بغام در حالیکه پیکان دنبالش می آمد، خسته و از نفس افتاده به شیراز رسید،مرد بدبخت در همان منزل اول فهمید که هیچ وجهی در کارت عابربانک برانغاز نیست ، اوضاع مالی بغام سخت شد او از شدت تنگدستی به هر کاروانسرایی رسید از نداری تحقیر شد و مجبور شد با شستن ظرف ها و گدایی طی طریق کند؛ در بهبهان از شدت تنگدستی مجبور شد فلش 8 گیگ خود را با چند نان جو طاق بزند، در طول راه ،بغام هر چه نفرین و فحش بلد بود نثار برانغاز کرد. او که به کسوت دراویش و قلندران در آمده بود با گدایی و نظافت کاروانسراها سفر خود را به پایان رساند و  سرانجام گشنه و تشنه به مقصد رسید.در شیراز ؛بغام ابتدا پیکان را به پارکینگ طبقاتی چهارراه پارامونت برد و جای مطمئنی پارک نموده و خود به ارگ حکومتی رفت.

 

دلاوران آماده می شوند

امام قلی خان بعد از خواندن نامه برانغاز، بغام را موقتاَ مرخص کرد او نیز یکراست به سراغ سینماهای چهارراه زند رفت. از آن سو امام قلی خان با فرماندهان خود به شور نشست ،در آن نشست محرمانه تصمیمات بسیار مهمی گرفته شد و روز بعد 30 سرباز کارآزموده که همگی از اهالی جنوب ایران و عمدتاً از اهالی لارستان  بودند برای شرکت در ماموریتی مهم مشخص شده و در تمرینات نظامی شرکت جستند. این سربازان به جهت شرکت در جنگ هایی که بر علیه عثمانی ها و ازبکان انجام داده بودند از زبده ترین نیروهای نظامی زمانه خود بودند. پشت شجاعت و تهور این سربازان جوان با تدبیری ایستاده بود که در زمینه سیاست و امور نظامی استعداد درخشانی داشت.قرار است با همین دسته 30 نفری بحرین از لوس وجود اجنبی پاک شود و به بندرگاهی جهت تجار دربدر ایرانی تبدیل شود. سال 1010 قمری است و تازه 21 سال بعد است که جزیره هرمز و دیگر مناطق از لوس اجنبی پاک می شود.اهمیت این رخداد بدان جهت است که ایرانیان در این جنگ مهم بدون اتکاء به شریک خارجی و قوای بحریه انگلیس دل به دریا زده و در یک جنگ آبی خاکی خصم را نابود می کنند.

آغاز عملیات خلیج فارس

سرانجام روز عزیمت فرا رسید و گروه در کسوت کاروانی از تجار در حیاط ارگ به صف شدند.امام قلی خان آخرین توصیه ها را به خواجه معین کرد و گفت:از غریبه ها دوری کنید و به هیچ احدی درباره کارتان حرفی نزنید.در ضمن خیالت از بابت قوای کمکی راحت باشد،انشالله به مدد حضرت حق اگر به توفیق رسیدی قوای امیریوسف نیز که همان حوالی است به تو ملحق شده و در دفع دشمن کمکت می کند.امام قلی سپس به سراغ آخرین فرد گروه بغام رفت و گفت: وظیفه تو بسیار مهم است در طول راه خواجه معین ماموریت تورا آشکار می کند. لحظاتی بعد قشون به راه افتاد اما هنوز چند قدمی نرفته بودند که امام قلی ،بغام را مخاطب قرار داد و فریاد زد: آهای مرد آینده،نگفتی چه پیشه ای داری؟ به جای بغام ،جدش برانغاز که تازه از راه رسیده بود سر به زیر افکند و با شرمندگی گفت:قربانت گردم این ابله رو سیاه روزنامه نگار است. امام قلی که به شدت خشمگین شده بود لنگه چکمه اش را به سمت بغام پرت کرد و گفت: ای قلم به دست مزدور؛ ای نوکر استکبار جهانی ؛ای خود فروخته ...چکمه خان صاف به کله بغام بیچاره خورد. بغام که به نوع پذیرایی در زمانه خودش عادت کرده بود.به راهش ادامه داد و با خود گفت: اصولا از دوره مادها به بعد این نوع برخورد با روزنامه نگاران معمول بوده است.

کاروان در خفای کامل راه بوشهر را می پیمود در طول راه صدای آواز و ترانه های گوشی بغام همه را سرگرم کرده بود ،از  میان این افراد؛ سربازی که غلومک نام داشت به جد و جهد مدام از اوضاع و احوال آینده از بغام سوالاتی می کرد.اینکه چطور بغام توانست ؛تکنولوژی روز دنیا را به جوانک آن دوره انتقال دهد شاهکاری بود که فقط از مرد حرافی مثل او برمی آمد،سرانجام در حوالی بوشهر بغام توانست برای غلومک کنجکاو ،نحوه اتصال فضاپیمای سایوز را به ایستگاه فضایی میر، توضیح دهد.شب  فرا رسید و گروه خواجه معین در بندرگاه ، اسبها را به ماموران حکومتی تحویل داده و بر کشتی کوچکی سوار شدند.بی فوت وقت بادبانها باز شد و کشتی کوچک به فرمان ناخدا از کناره بندرگاه فاصله گرفت. در این بین بغام با نشان دادن لنج های بزرگ و کوچکی که در ساحل بوشهر لنگر انداخته بودند رو به خواجه معین کرد وگفت:تجار کشورمان ،چرا به جای بحرین از بندر بوشهر بهره نمی برند؟خواجه معین که مرد کم حرفی بود نگاهی به بغام کرد وگفت:عمق دریا در خلیج فارس کم است به همین خاطر هر بندری برای کناره گرفتن کشتی های بزرگ تجاری مناسب نیست،در ضمن بحرین از ولایات ایران است دلیلی ندارد حالا که شرایط مناسب است در دست دشمن باقی بماند.خواجه معین که عمری در بنادر مختلف خلیج فارس گذران عمر کرده بود شناخت کاملی از بنادر داشت او بعد از مکثی کوتاه ادامه داد:نمی دانم چه مجهولی است که در خلیج فارس همیشه یک بندر مورد توجه و اقبال بوده است،شاید یک علتش مهاجرت باشد،مثلا وقتی در قرن ششم بندر سیراف (از بنادر گذشته استان بوشهر)دچار زلزله شد آنها که زنده مانده بودند به هرمزکهنه(میناب) رفتند ،دیگر هیچ وقت سیراف سربلند نکرد و هرمزکهنه  بزرگترین بندرخلیج فارس شد.بعدها که مغولها به آن صفحات آمدند اهالی از هرمزکهنه فرار کردند و به جزیره هرمز رفتند،باردگر بلایی که بر سر سیراف آمده گریبان هرمز کهنه را گرفت و تاج اقبال این بار بر سر جزیره هرمز گذاشته شد.حال خدا عالم است که این اقبال در آینده نصیب کدام بندرگاه شود.

گپ و گفت خواجه وبغام زیاد به درازا نکشید و خرناس های بغام حسابی فرمانده را که تازه نطقش باز شده بود؛پکر کرد.

در بحرین

سحرگاهان فرا رسید و بغام با لگدی از خواب برخاست.مرد بیچاره هنوز خواب و بیدار بود که یک جفت سیلی بر صورتش و سطل آبی روی سرش ریختند.بدین سان جاشوها او را آماده شنیدن نقشه کردند.دقایقی بعد خواجه معین رو به افرادش کرد و گفت:رکن الدین حاکم دست نشانده پرتغالی ها در بحرین به سبب مرگ فرخ شاه  از احتمال برکناریش توسط پرتغالی ها بشدت نگران است،از این رو طی چند نامه  از من تقاضای کمک کرد.ما نیز دعوتش را اجابت می کنیم و برای کمک به سراغش می رویم منتها اگر شرایط مناسب بود این غائله را ختم به خیر می کنیم و جزیره را از دشمن پاک می کنیم ؛ این کلیات بود حال می رویم بر سر جزییات ؛فرمانده مکثی کرد و ادامه داد: در بحرین ،هیچ گونه رفتار مشکوکی انجام نمی دهید و بدون هماهنگی من هیچ عملی انجام ندهید تا به حول قوه الهی به وقتش کار را یکسره کنیم.در این میان بغام رو به فرمانده کرد و گفت:این وسط وظیفه من چیست؟خواجه معین که خود هم طایفه ی و فامیل خواجه رکن الدین حاکم بود،لبخندی زد و گفت:تو فامیل دور خواجه هستی ،وظیفه تو جلب اعتماد خواجه است .بغام با تعجب گفت: دقیقا باید چکار کنم؟خواجه معین خندید و گفت:هیچ ،همین طور هم به اندازه کافی ابله نشان می دهی ، همین رویه ات را با آن قوطی عجیب و غریبی که داری ادامه بده ؛ به طور یقین ظفرمند خواهیم بود.باد موافق بود و چند ساعت کشتی ایرانی در بندرگاه بحرین ظاهر شد.

حوالی ظهر نیروهای خواجه معین همراه با اسباب اثاثیه درحالیکه توسط چند نگهبان و داروغه بندر در میان گرفته شده بودند از چند کوچه و خیابان خاکی شهر گذشتند؛ و به ارگ حکومتی که در میانه شهر قرار داشت رسیدند، نگهبان قلعه بعد از پرس و جو از داروغه از آنها خواست تا کسب تکلیف منتظر بمانند.دقایقی بعد خواجه رکن الدین همراه با چند تن از بزرگان و اشراف شهر به استقبال خواجه معین آمدند.حاکم بحرین می دانست که اگر پرتغالی ها بخواهند او را از جایگاهش کنار بگذارند چاره ای جز جنگیدن با قوای آنها و سربازان مزدور فیروز شاه نخواهد داشت او که از دیدن دسته کوچک سربازان خواجه معین به تردید افتاده بود بعد از خوش آمدگویی رو به فرمانده آنها کرد وگفت:با این تعداد کم می خواهی ما را یاری کنید؟ خواجه معین هم با جوابی دو پهلو گفت:اصلا نگران نباشید، اگر اوضاع دگرگون شود حتم بدان به یاریمان خواهند شتافت.

همان روز در مجلس ضیافتی که به افتخار حضور نیروهای امدادی برگزار شد، خواجه رکن الدین متوجه بغام شد و گفت: تو کیستی مردک؟ بغام در میان خنده حضار سربلند کرد و گفت: قربانت گردم بنده اجل شما هستم.در این بین خواجه معین رو به رکن الدین کرد و گفت: قربان، این مرد فامیل دور جنابعالی هستند؛ که از بد حادثه بر اثر جفتک خری که بر ملاجش خورد ،مجنون شد،خواجه معین خندید و ادامه داد:حرفهایش از روی بلاهت است به دل نگیرید.او آمده است تا نشان دهد که هیچ اتحادی بالاتر از پیوند فامیلی نیست.بغام که بیشتر حواسش به سفره رنگین حاکم بود،خنده کنان گفت:بخورید جناب حاکم شاید نهار آخرتان باشد.از حرف های عجیب و غریب بغام همه به خنده افتاده بودند ،قهقه خواجه رکن الدین از همه بیشتر بود.

شروع عملیات

حوالی غروب 5 سربازی که مخفیانه از تمامی نقاط شهر و ارگ حکومتی بازرسی کرده بودند،به سراغ خواجه معین آمدند و اطلاعاتی که بدست آورده بودند در اختیارش نهادند.خواجه نیز بعد از اطلاع از اوضاع و احوال نظامی جزیره در گوش آنها چیزی گفت و به سرعت به سراغ افسران تحت امرش رفت.

شبانگاه فرا رسیده بود و هنوز دو خواجه به صورت رسمی مذاکرات خود را آغاز نکرده بودند، از این رو خواجه معین از حاکم بحرین درخواست کرد به اندرونی رفته بدون حضور غریبه ها گفتگو کنند،این دعوت به سبب حساسیت اوضاع به سرعت اجابت شد،در اندرونی خواجه رکن الدین رو به خواجه معین کرد و گفت:اگرفیروز شاه ،فرمانده پرتغالی را تحریک نکرد و مرا در حکومت بحرین ابقاء کردند دیگر نیازی به افرادت نیست به هرکدام 100 سکه انعام می دهم و آنها را راهی می کنیم و صد البته تو را داروغه شهر می کنم، اما اگر پرتغالی ها بخواهند مرا از کار برکنار کنند با این عده کم کاری از پیش نمی رود،خواجه معین که می دانست دیر یا زود حاکم بحرین به نیت باطنی او پی خواهد برد بی تکلف رو به هم طایفه ای خود کرد و گفت:من قصدم این است که بحرین را به دولت ایران تحویل دهیم. حقیقت این است که من از جانب امام قلی خان نایب حکومه فارس و والی جدید لار این ماموریت را قبول کردم و از تو می خواهم با ما همراهی کنی و جزیره بحرین را که از قدیم از ولایات ایران بوده به بنده حقیر که نماینده ممالک محروسه ایران هستم تحویل دهید، حتم داشته باش اگر این شرط را قبول کنی شاه تو را در مقامت ابقاء خواهد کرد و دیگر از قید و بند اجنبی خلاص خواهی شد.کلام خواجه معین مثل پتکی بر سر حاکم بحرین خراب شد او که خوابها برای بحرین دیده بود و خود را در رویاهاش شاه بحرین تصور کرده بود. اصلاً انتظار این شرط  و شروط را نداشت.خواجه رکن الدین هراسان به دست به قبضه شمشیر برد و نگهبانان را به استمداد طلبید . اما خواجه معین افسر بسیار کارآموزده ای بود و از قبل تدابیری اتخاذ کرده بود به نحوی که نگهبانان به مدد حاکم بحرین نیامدن ،خواجه رکن الدین که با شمشیرش به مصاف فرمانده ایرانی شتافته بود خشمناک گفت :پس پیوند فامیلی چه می شود خائن،خواجه رکن الدین ضربت مهلکی بر گردن حاکم بحرین زد و گفت: وقتی پای وطن در میان باشد، خیانتکاری مثل تو دیگر با ما پیوند فامیلی ندارد. درگیری در ارگ با کشته شدن حاکم بحرین آغاز شد.افسرشجاع ایرانی بعد از کشتن خواجه رکن الدین، به همراه افرادش بی آنکه از تفنگ استفاده کنند خنجر بدست به سراغ افسران و سربازان دشمن رفتند. عملیات غافلگیری زیاد به طول نکشید و  اغلب افراد حاکم بحرین کشته شدند،در این بین بغام نیز با هل دادن دو افسرپرتغالی که در بالای برجک بلند ارگ سرگرم تماشای فیلمی از گوشی او بودند به نحوی حضورش در جنگ موثر واقع شد.باقی سربازان پرتغالی که تعداد آنها به 10 نفر هم نمی رسید هراسان قایقی به آب انداخته و گریختند،جنگ در ارگ تمام شده بود

 

جنگ در ارگ تمام شده بود، اما در شهر افراد حاکم مقتول بحرین که تازه از ماجرا مطلع شده بودند، دست به اسلحه برده و آماده حمله به ارگ شدند.

صبح روز بعد جنگ سختی بین دو گروه آغاز شد، تعداد افراد حاکم مقتول بحرین به مراتب بیشتر بود اما آنچه در جنگ مقبول است تجربه و تهور است که آنها فاقد این دو خصیصه بودند، لحظه به لحظه بر تعداد تلفات افراد حاکم بحرین افزوده می شد،سرانجام حوالی ظهر سوارانی مسلح وارد شهر شده و بر باقیمانده قوای حاکم بحرین تاختند، جنگ به غروب نرسیده خاتمه یافت و بیرق ایران باردیگر برفراز ارگ بحرین افراشته شد.

خوشحال ترین مرد آن روز بغام بود او بی توجه به جنگ ، تمام مردگان را کاویده بود و هر آنچه از سکه و زر و سیم بود به غنیمت برده بود،به دستور فرمانده و به این بهانه که یارانه اش را به تمام و کمال از دولت دریافت می کند،تمامی غنائم از بغام مسترد و برای عبرت سایرین یک جفت چک آبدار به صورتش نواخته شد.

بعد از پایان درگیریها،خواجه معین که از آمدن امیریوسف و افرادش بسیار خشنود بود او را به گرمی در آغوش گرفت و گفت:چطور از حضور ما اگاه بودی که این چنین به موقع به دادمان رسیدی؟امیر یوسف لبخندی زد و گفت: این تدبیر امام قلی خان بود، چندی قبل ما به عنوان کاروانیانی که در سفر حج هستند راهی این منطقه شدیم و همه جا شایعه کردیم که اموالمان را اعراب راهزن بحرینی به تاراج برده اند از این رو در این اطراف بی آنکه کسی شک ببرد به تفحص مشغول بودیم افسر ایرانی ادامه داد:همزمان جاسوسی هم در بندرگاه گماردیم تا اگر کار به جنگ کشید به مدد قوای شما حرکت بشتابیم، باقی ماجرا هم خود ملاحظه کردید،شکر خدا درست سربزنگاه وارد کارزار شدیم.خواجه معین سپس رو به افرادش کرد و گفت: به احتمال فراوان به زودی پرتغالی ها از راه دریا به اینجا حمله خواهند کرد؛باید چهارچشمی مواظب بندرگاه باشیم و تا رسیدن قوای کمکی ،آماده مقابله با دشمن اجنبی باشیم. در این بین بغام که سرگرم  دستکاری تلفن همراهش بود با افسوس فراوان رو به خواجه معین کرد و گفت:چقدر حیف شد اینجا آنتن نمیده ،وگرنه یه اسمس واسه امام قلی می فرستادم کار تمام بود، غلومک همان سربازی که به روزگار آینده بسی علاقه مند بود، نگاهی به آسمان کرد وگفت:این خطی که تو داری اینجا حتی رومینگ هم نمی شه ،کاش با خودت تلفن همراه ماهواره ای آورده بودی ،در این میان خواجه معین چک محکمی به گوش بغام نواخت و گفت : مردک چرا همین که غلومک گفت با خودت نیاوردی !!بغام که از چک زدن های افراد قشون به تنگ آمده بود اعتراض کنان گفت: مگه بچه یتیم گیر آوردین که هی تا هرچی میشه چپ و راست تو گوشم میزنید، بعدشم مگه امام قلی تلفن داره که من باید تلفن ماهواره ای بیارم، هر غلطی این جور وقتها می کردین حالا هم بکنید.

به سبب کمبود نیرو و شرایط بحرانی ،و بی انضباطی ،بغام به عنوان پیک جنگی انتخاب و برای آوردن نیروهای کمکی با کشتی کوچکی عازم بوشهر شد.قبل از دور شدن کشتی بغام که چیزی به یادش آمده بود رو به قشون ایرانی کرد و فریاد زد: جان مادرتون با پرتغالی ها زیاد خشن رفتار نکنید که اگه به گوش کی روش برسه دیگه فاتحه تیم ملی رو باید بخونیم.باز هم لنگه چکمه ای به کله بغام خورد.

حمله پرتغالی ها

از آن طرف پدرو کوتینهو فرمانده ارشد پرتغالی ،بعد از اطلاع از ماجرا ،به فوریت فرانچسکو مایور افسرکارآزموده اش را به همراه 10 فروند کشتی نیرو بر مملو از سربازان پرتغالی و مزدور که عمدتاً هندی و عرب تبار بودند برای اشغال بحرین روانه کرد.

باد موافق باعث شد تا کشتی های نیرو بر پرتغالی بی هیچ دردسری مسیر جزیره هرمز به بحرین را طی کنند،

دو روز بعد جنگ سختی بین قشون پرتغالی و قوای کم تعداد ایرانی در حوالی بندرگاه بحرین در گرفت.سربازان ایرانی عمدتاً از اهالی جنوب فارس و غرب هرمزگان بودند آنها در تیراندازی با تفنگ های بزرگ فیتله ای که شمخال نامیده میشد تبحر خاصی داشتند،و از فواصل بعید دشمن را هدف قرار می دادند،پرتغالی ها که قشون منظمی در اختیار داشتند علاوه بر تفنگ های کوتاه فیتله ای به شمشیر و نیزه مجهز بودند.جنگ در منتهای خشونت در ساحل ادامه داشت.تلفات دو طرف لحظه به لحظه بیشتر میشد، سربازان فال اسیری قشون خواجه معین از کمان هایی بهره می بردند که ساخت لار بود،(کمان ترکی) این سلاح برای فواصل نزدیک بسیار کارآمد بود و یک تیرانداز قابل می توانست در فاصله چند دقیقه چند سرباز پرتغالی را به درک واصل کند.اما دشمن به انواع یراق مجهز و  تا بن دندان مسلح بود، آنها نیز سربازان کارآزموده ای داشتند. نسبت مهاجمین پرتغالی ها و مزدورانشان به نسبت قوای ایرانی ده به یک بود با این حال اولین و دومین حمله پرتغالی ها  به همت و فداکاری قوای ایران ره به جایی نبرد و دشمن با دادن تلفات سنگین به داخل کشتی ها عقب نشینی کردند، ساحل از خون شهدا رنگین بود همه جا  پر بود از جنازه هایی که امواج آنها را به این طرف و آن طرف می برد،غروب غم انگیزی بود.

 شبانگاه بخشی از سربازان مامور دفن اجساد شدند و عده ای نیز به کمک جراحان به زخم بندی سربازان زخمی مشغول بودند در میان زخمی ها امیر یوسف فرمانده نیروهای امدادی نیز به چشم می خورد.

در آن سوی میدان ،دستورات توسط پیک های دریایی به مرکز فرماندهی قوای پرتغالی ارسال می شد ، فرمان ها بسیار کوتاه و قاطع بود هر طور شده باید بحرین به امپرطوری پرتغال منظم شود.اهمیت بحرین برای پدرو کوتینهو واضح بود و می دانست در صورتیکه ایرانیها به این بندربزرگ قابل کشتیرانی دست پیدا کنند،اهمیت جزیره هرمز و در ادامه درآمدش کم خواهد شد. ظلم پرتغالی ها حد و حصر نداشت، آنها کالاهای مورد نیاز از جمله پارچه و ادویه را از بندر گوا هند (مرکزفرماندهی پرتغالی ها در اصل در هند بود) به جزیره هرمز می آوردند و به قیمت گزافی به تجار ایرانی که عازم هند بودند می فروختند، گمرکی و مالیات تجار ایرانی 3 برابر تجار عیسوی بود و بدتر از همه اینکه بیشتر اوقات کشتی های جنگی پرتغالی که در خلیج فارس پرسه می زدند همچو دزدان دریایی به کشتی های تجاری حمله می کردند و اموال تجار را به غارت می بردند. شبانگاه نیز مست از این پیروزیها به باده گساری و آزار و ایذاء مسلمانان مظلوم مشغول می شدند.

با سر زدن آفتاب خواجه معین  به همراه باقیمانده قشون نماز را به پا داشت و سپس همچون شیری شرزه یا علی گویان پیشاپیش سربازانش به سوی ساحل شتافت.آنها وعده کرده بودند تا آخرین قطره خون بجنگند اما داغ تسلیم شدن را به دل دشمن بگذارند. مورخان وشعرای (میرزا حسن حسینی ستایش)آن دوران تمجیدها از قشون ایرانی و فداکاریهای آن ها کرده اند.

 جنگ با پیاده شدن قشون پرتغالی و مزدورانشان از قایق های کوچکی که در نزدیک ساحل مستقر بودند بار دیگر آغاز شد. این بار لطف الله خان فرمانده قشون مزدوران فرماندهی هجوم را به عهده داشت؛ سربازان هندی،عرب و ... شلیک کنان به سوی ساحل روانه شدند، اما همان ابتدای جنگ با شلیک شمخال یک تفنگچی لاری ،لطف الله خان فرمانده قشون مزدوران کشته شد و همین امر روحیه مهاجمان را سست کرد، سربازی از اهالی بستک نیز با یک شلیک بیرق دار قشون مهاجمان را نقش بر زمین کرد، فرانچسکومایور فرمانده پرتغالی که از بی عرضگی مهاجمان سخت کلافه شده بود دستور حمله عمومی را صادر کرد و به افسرانش پیغام داد هر آنچه در بحرین یافت شد غنیمت می دهم فقط کار جنگ را امروز یکسره کنید.

قوای اصلی ایران به فرماندهی الله وردیخان برای بیرون راندن عثمانی ها، دشمن همیشگی و کینه جوی ایرانیان در صفحات غربی کشور مشغول جنگ بود. طبق امریه باید 124 قلعه از لوث وجود دشمن پاک شود از این رو امام قلی نمی توانست از اصفهان استمداد نیرو کند، این افسرجوان که به عنوان جانشین پدرش،اداره فارس و صفحات جنوبی را به عهده گرفته بود بی فوت وقت مقر فرماندهی خود را به بوشهر منتقل کرد،وی سپس به تمامی خوانین و بزرگان لارستان، دشتستان،کنگان ،بستک و لنگه فرمان داد تا هرچه سریعتر در حد توان قوای کمکی به بوشهر بفرستند.به واسطه نزدیکی راه ،اولین قشون ها سربازان لاری ، بستکی و قبایل ساکن بندرلنگه بودند که به سرعت خود را به بوشهر رساندند.کم کم از تمام ولایات جنوبی سربازانی به بوشهر رسیدند و لنج ها ماهیگیری بنادر شمالی خلیج فارس وظیفه انتقال نیروها را به عهده گرفتند.

بغام زمانی به بوشهر رسید که اولین لنج های نیرو بر به سمت بحرین به راه افتادند، او بی فوت وقت پیام خواجه معین را به اطلاع امام قلی رساند . فرمانده جوان  نیز ضمن قدردانی از بغام خلعتی که شامل رادی  ابریشمی و کلاه قزلباشی بود به بغام هدیه کرد.اما بغام که چشمداشت بیشتری داشت رو به امام قلی کرد و گفت: جان نثار انتظار دارد نظری مجدد و حاتم گونه به این بنده کمترین داشته باشید.امام قلی که پی به رندی بغام برده بود،گفت:مردک شنیده ام چند سال است یارانه می گیری و هیچ به حال کشورت مفید واقع نشدی!حال وقت آن رسیده به جای دریوزگی،شهامت پیشه کنی و به کشورت خدمت کنی، بغام هاج و واج به امام قلی چشم دوخت و گفت:مرد حسابی تو میفهمی قبض 100 هزار تومنی تلفن چیه ! می فهمی قبض آب و برق و تلفن یعنی چه ، می فهمی شهریه مدرسه چقدر میشه !بغام با لحنی عصبانی، ادامه داد: هی چپ میرن راست میان میگن یارانه می گیری،امام قلی که بشدت سرش گرم قشون کشی و جنگ بود خشمناک نگاهی به بغام کرد وگفت: تا این طپانچه رو نکردم تو حلقت از جلو چشمام دور شو، اصلا با همین کشتی برگرد و این مکتوب را به خواجه معین برسان،بلکه به دردی خورده باشی.

و سرانجام پیروزی

قوای ایرانی با هجوم قوای پرتغالی سخت در تنگنا قرار داشتند هر دو فرمانده قشون زخمی شده بودند ولی سربازان ایرانی بی وقفه سرگرم مدافعه بودند، سرانجام روز چهارم جنگ با رسیدن قوای کمکی ایران؛ شکل دیگری به خود گرفت، این بار پرتغالی ها از ساحل و دریا مورد هجوم واقع شدند، شدت جنگ به حدی بود که ساحل دریا مملو از جنازه شده بود.دست آخر با کشته شدن آخرین افسر پرتغالی در ساحل بحرین ،به دستور فرانچسکومایور شیپور عقب نشینی نواخته شد و باقیمانده قشون پرتغالی به سمت جزیره هرمز بازگشت.حالا ایران یکی از بنادر خود را از دشمن بازستانده بود و این خبر خوبی برای تجار آواره بود.

با فرا رسیدن شب مشعل های زیادی در ساحل روشن شد و سربازان ایرانی هر کدام مشغول به امورات خود شدند.جنگ تمام شده بود و بیشتر زخمی ها با کشتی به بوشهر منتقل شدند،در این بین بغام نامه بدست وارد بندرگاه شد او که از پیروزی قشون ایران بسیار خوشحال بود، شادی کنان سراغ خواجه معین را گرفت اما کسی جواب درستی به او نمی داد، دست آخر غلومک او را به گوشه ای از اردوگاه برد و جنازه خواجه معین و امیر یوسف را به او نشان داد و گفت:با اینکه زخمی شده بودند اما حاضر به زخم بندی نشدند و تا نفس آخر مقاومت کردند. خواجه معین نفس های آخرش برایت پیغام داد که به تو بگویم داستان این جنگ را برای آیندگان قلم بزن تا همگان بدانند هزاران هزار دلاور با شجاعت و شهامت، خون خود را در راه وطن اهداء کردند اما هیچگاه تاریخ یادی از آنها نکرد. غلومک سپس سرش را به زیر افکند و گفت:حیف شد، اگر زنده مانده بود به طور حتم شاه او را حاکم بحرین می کرد.

آن روز ؛بغام با دیدن صدها شهیدی که با فدا کردن خود، خلیج فارس را از وجود دشمن پاک کرده بودند حال غریبی داشت ؛ دیگر به فکر اندوخته اش نبود، هر آنچه که داشت  به سربازان زخمی هدیه کرد، و دست خالی به بوشهر نزد جد دهمش برانغاز بازگشت.برانغاز نواده اش را به آغوش کشید و گفت:آمدن تو برای کمک کردن به ما نبود هرچه در حد وسع خود تلاشت را کردی ، تو را به اینجا آوردم تا برای آیندگان نقل کنی که مردم جنوب چه مرارت ها کشیدند و چه دلاوریها کردند تا اینکه وطن آنچنان که هست به آیندگان رسید.شما میراث دار فرهنگ بزرگی هستید به آیندگان بگو که اجنبی در هر رنگ و نژادی با هر وسیله و شکلی ،نیتی جز استعمار در سر ندارد.برانغاز سپس غلومک را به بغام نشان داد و گفت: این بچه به آینده بشدت علاقه مند است او را با خود ببر و دستش را در جایی بند کن،بغام تا خواست اعتراض کند مایعی روی سرش ریخته شد و در یک آن وسط سیتی سنتر ظاهر شدند.همان روز غلومک در حراست سیتی سنتر مشغول بکار شد.و بغام نیز دلشمغول به وصایا و نصایح گذشتگان ،دست خالی به خانه اش بازگشت.

 


طوفان در راه است. بررسی معضلات نرم افزارهای تلفن همراه

::هشدار به شهروندان هرمزگانی

) طوفان در راه است

گزارش: کاظم گلخنی

در چند سال اخیر پیشرفت شگفت انگیز نرم افزارهای ارتباطی تلفن های هوشمند ،جهان امروز را به دهکده ی کوچکی مبدل کرده است به نحوی که امکان ارتباط برای همگان مسجل شده است.برخی  از کارشناسان معتقدند اگرچه پیشرفت های نرم افزاری بسرعت وارد کشورمان می شود اما مشکل اینجاست که برخی از افراد جامعه هنوز فرهنگ صحیح استفاده از نرم افزارهای ارتباطی تلفن های همراه را یاد نگرفته و متاسفانه خیلی ها به دنبال منفی ترین روش استفاده و جاذبه های مبتذل این نرم افزارها هستند.اگرچه خیلی کارشناسان معتقدند افراد خود مخیر به استفاده صحیح و ناصحیح این نرم افزارهای ارتباطی هستند اما این  زنگ خطر و هشدار مهم برای جوانان و نوجوانانی است که در این ایام با کمترین نظارت والدین، ساعات زیادی در این نرم افزارها سیر آفاق کرده و به گدایی محبت مشغول هستند.

یکسال از عمر وی چت گذشته بود که با هشدارهای یک نماینده مجلس،این نرم افزار چینی،که به رقیب بزرگی برای واتس آپ تبدیل شده بود فیلتر شد.در این چند ماه اخیر و  به مجرد فیلتر شدن وی چت به فوریت چندین نرم افزار ارتباطی از جمله لاین،بی تالاک ،تانگو و ...در گوشی های هوشمند خودنمایی کردند.در این زمینه اگرچه خیلی از صاحب نظران از جمله دولتی ها، پیشرفت های نرم افزاری را به دیده مثبت می نگرند اما مشکل اینجاست که به قول جامعه شناس هرمزگانی ،متاسفانه برخی از افراد فقط جنبه منفی و کاربردهای مبتذل این نرم افزارهای ارتباطی را در نظر می گیرند وگرنه می توان از این گونه نرم افزارها استفاده های بسیار سالم و آموزنده و مناسبی انجام داد.نکته مهم تر اینجاست که خیلی از والدین بدون در نظر گرفتن شرایط فرزندشان و تنها به صرف عقب نماندن از قافله ،برای فرزندان نوجوان خود جدیدترین گوشی های هوشمند را خریداری می نمایند و درد آور اینجاست که این نرم افزارها و محتوای آن می تواند بیشترین آسیب روحی را به یک دختر یا پسر نوجوان وارد نماید.از طرفی اعتیاد استفاده از این نرم افزارها حتی به زوج های جوان و خانواده ها نیز آسیبی جدی زده به طوریکه طبق آمارها در خانواده هایی که از گوشی های هوشمند استفاده می کنند میانگین گفتگوی رایج در طول 24ساعت فقط 17 دقیقه برآورد شده است.شرایط به نحوی است که چندی پیش در تهران زوج جوانی که سرگرم استفاده از تلفن های خود بودند متوجه سوختن کودک خود نشدند. 

. در چند ماه اخیر علاوه بر نرم افزار لاین ؛ بی تالاک و واتس آپ، نرم افزار دیگری به نام تانگو نیز مورد استقبال جوانان بندرعباسی قرار گرفته است.هر نرم افزار یک قابلیت دارد و واجب است والدین در این زمینه اطلاعات لازم در مورد کارایی این اپیکیشن های ارتباطی باخبر شوند.نکته اینجاست که در بندرعباس نیز همانند دیگر نقاط کشور بسیاری از افراد در صنوف مختلف از این نرم افزارهای ارتباطی استفاده می کنند از پزشکان و خبرنگاران گرفته تا ورزشکاران نامی و نمایندگان مجلس هر کدام با ساختن پروفایل هایی که به نوعی نگرش سیاسی و اجتماعی خود را نشان می دهد از نرم افزارهای ارتباطی استفاده می کنند البته تا کنون منعی برای استفاده از این نرم افزارها اعلام نشده است و بی گمان با این هجمه نرم افزاری به نظر نمی رسد فیلتر کردن آنها رهگشا شود.در همین ارتباط  کارشناس رسانه صدا و سیما در برنامه گلبرگ حجه السلام عباسی می گوید: ما منکر استفاده از این نرم افزارها نیستیم اما بهتر است افراد در زمینه استفاده از این دست نرم افزارها 2 موضوع بسیار مهم را لحاظ نمایند؛اول استفاده از محتوای مناسب و دوم زمان مناسب است.وی معتقد است افراد می توانند با استفاده از محتوای آموزنده و پند آموز از این نرم افزارها استفاده صحیح کنند. این کارشناس می گوید:استفاده از گوشی های هوشمند آن هم در مدت زمان طولانی به نحوی اعتیاد آور است و باعث سرد شدن خانواده از یکدیگر می شود از این رو افراد به خصوص زوج های جوان بهتر است بجای اینکه در این اپیکیشن ها از غریبه ها محبت و لطف گدایی کنند،ارتباط محبت آمیز و کلامی خود را نسبت به همسران خود افزایش دهند که بی شک این امر باعث تقویت و دوام خانواده و دوری از بسیاری از مشکلات می شود. مشکلاتی که به قول یک وکیل دادگاه عمدتاً این روزها بخاطر استفاده ناصحیح از برنامه های نرم افزاری تلفن همراه است.

اینکه تا چه میزان نرم افزارهای ارتباطی می تواند برای نوجوانان مخرب ظاهر شود کافی است والدین برای یکبار هم  که شده به محیط های ارتباطی نرم افزار بی تالاک و لاین مراجعه کنند تا خود به عینه مشاهده کنند افراد به خصوص دختران و پسران نوجوان از چه تعابیری زننده و محتوایی مبتذل برای گفتگو و  آشنایی استفاده میکنند. به قول  خانم پور طرق جامعه شناس هرمزگانی، ارتباط های مجازی بین پسران و دختران نوجوان بعد از مدتی به ارتباط و آشنایی حقیقی تبدیل می شود و این معضلی است که خانواده ها بایستی به آن اهتمام ورزیده و در این زمینه نظارت بیشتری به خرج دهند.یک نمونه معمولی این گونه از محتواهای مجازی به بعد از مسابقه ایران و آرژانتین باز می گردد.متاسفانه در افراد مختلف که از باخت ایران ناراحت شده بودند به شکلی احساسی در اغلب نرم افزارهای ارتباطی از فیس بوک،تانگو گرفته تا واتس آپ و لاین ،زشت ترین و رکیک ترین فحش ها را نثار داور و مسی مهاجم آرژانتینی کردند به حدی که حقیقی دروازه بان تیم ملی در گفتگو با فارس از کاربران خواهش کرد که از دادن فحش و ناسزا در محیط مجازی دست بردارند.  

 نرم افزار واتس آپ اندکی کنترل شده تر محسوب میشود و کاربرانی می توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند که شماره تلفن  آنها قبلاً در تلفن همراه کاربر ذخیره شده باشد. در نرم افزار واتس آپ افراد می توانند فیلم ،عکس و متن نوشتاری را با کمترین هزینه به دهها کاربر دیگر ارسال نمایند. قیمت ارزان خدمات رسانی واتس آپ به نحوی است که اغلب دانش آموزان نوجوان با پول توجیبی روزانه خود شارج ارزانی را تهیه کرده و عمدتا بدون نظارت والدین تا ساعت ها از این نرم افزار استفاده  کنند. در سوی دیگر برخی از افراد منحرف با فریب نوجوانان کاربر به آنها درخواست دوستی داده و از آنها طلب  عکس می کنند. در همین ارتباط یکی از مربیان پرورشی مدرسه دخترانه ای واقع در مرکز شهر بندرعباس  با انتقاد شدید از عدم نظارت مسئولان بر عرضه نرم افزارهای جدید ، استفاده از سامانه های ورودی نظیر لاین ،بی تالاک و وات ساپ که بدون هیچ نظارتی امکان ارتباط  دانش آموزان نوجوان بخصوص دختر را با دیگر افراد ناشناس مهیا می کند را امری غیر منطقی و خطرناک ارزیابی کرد و از خانوادههای درخواست کرد تا در این زمینه نظارت بیشتری بر گوشی های همراه فرزندانشان نشان دهند .

نظرات شهروندان بندرعباسی

درادامه این گزارش خبرنگار شهروند هرمزگان موضوع را بین برخی از شهروندان به اشتراک گذاشته که با هم می خوانیم. فروشنده یک سوپرمارکت در مرکزشهر که جوانی متاهل است با ذکر اینکه نرم افزارهای گوشی های هوشمند مزایای زیاد دارند عنوان کرد: ارتباط بسیار ارزان نوشتاری با واتس آپ و دریافت اخبار دست اول از شهر یکی از مزایای مهم تلفن های هوشمند است.چند ماه قبل 3 جوان در تصادفی مرگبار با موتورسیکلت دریکی از خیابانهای گلشهر جان خود را ازدست دادند.خبر همان ساعات اولیه توسط کاربران واتس آپ بندرعباسی دست به دست شد.حتی عکس های این تصادف نیز روز بعد بین کاربران پخش شد.تصویر سر بریده زنی که در میناب از مردی بازاری اخاذی می کرد و یا تصویر سوراخ سوراخ شده پرایدی که صاحبش چندی قبل در خیابان دانشگاه به قتل رسید از جمله اخبار مهمی بود که طی چند هفته گذشته توسط کاربران واتس آپ بندرعباسی دست به دست شده است وی ادامه داد:متاسفانه اخبار توسط منابع رسمی و رسانه ها به این دست نقدی در اختیار خوانندگان قرار نمی گیرد به همین خاطر بازار شایعه سازی نیز در این نرم افزارها داغ داغ است بطوریکه بخش بزرگی از شایعه خفاش شب توسط همین نرم افزارها بین مردم رد و بدل می شد و این یک عیب اساسی است.وی در ادامه افزود:این نرم افزار با توجه به قیمت ارزان و خدمات مناسبی که ارائه می دهد برای خانواده هایی که عزیزی در شهری دیگر دارند بسیار مناسب است و به راحتی می توانند با مبادله عکس و فیلم و متن نوشتاری از وضعیت یکدیگر باکمترین قیمت با خبر شوند.این جوان هرمزگانی در ادامه به مضرات نرم افزارهای ارتباطی گوشی های هوشمند پرداخت و گفت:متاسفانه رد و بدل کردن عکس های آنچنانی توسط برخی از دختران در این نرم افزارها امری عادی شده است و برخی از دختران جوان بی آنکه والدین متوجه شوند عکس خود و دیگر اعضای خانواده را با استفاده از دوربین گوشی برای دیگران ارسال می کنند و این در حالی است که نوجوانان آن هم در این سن حساس بیشتر گرفتار احساسات خود هستند از این رو امکان به دام افتادن آنها توسط افراد سودجو و منحرفین جنسی بسیار زیاد است.

دیگر وقت برای سرخارندان هم ندارم.

دختر دانشجویی که منشی یکی از پزشکان مرکز شهر است با ذکر جمله فوق ادامه می دهد: در گذشته برای چت کردن یک عالمه دردسر داشتیم و مجبور بودیم جلوی چشم والدین با رایانه وارد اینترنت شویم .این روش چت کردن چندان دلچسب نبود و همیشه با محدودیت مواجه بودیم اما با نصب واتس آپ ، دیگر حتی در تاکسی یا محل کار هم می توان چت کرد. وی افزود: شما وقتی وارد واتس آپ می شوید از موثق ترین اخبار شهر با خبر می شوید تصاویر تمام حوداثی که اطرافتان رخ می دهد با خبر می شوید در حالیکه در محیط غیر مجازی هیچ وقت یک خانم جوان از این چنین مواهبی بهره نمی برد.در ادامه این گفتگو وقتی از مضرات این برنامه جویا شدیم این منشی جوان با ذکر اینکه اختیار عملکرد هر فردی به دست خودش است افزود:خیلی ها بخصوص آقایان را دیده ام که تنها به قصد دوست یابی وارد برنامه لاین و یا بی تالاک می شوند. اینکه خانم ها چه عکس العملی با چنین افراد منحرفی نشان میدهند به خودشان برمیگردد اما معمولاً بیشتر خانم ها با اسم مستعار وارد این برنامه ها می شوند و هیچکدام از این خواسته ها  را جدی را نمی گیرند

. در ادامه این گزارش با بانوی جوان دیگری این بار از اهالی فارس که ساکن بندرعباس است  به گفتگو پرداختیم وی  که زنی خانه دار است به خوبی از برنامه واتس آپ شناخت دارد .این زن جوان  به امکان ارسال عکس فرزند دوساله اش برای مادربزرگش که در شیراز زندگی می کند اشاره کرد و گفت: مدتها بود که مادربزرگم پسرم را ندیده بود اما وقتی این موضوع را  خانم همسایه مطلع شد با تلفن همراهش عکس فرزندم را گرفت و با استفاده از واتس آپ برای مادربزرگم ارسال کرد این کار 5 دقیقه هم طول نکشید . من خیلی دوست دارم از برنامه اتس آپ استفاده کنم اما همسرم با این عنوان که این برنامه ها در نهایت  زنان را منحرف می کند اجازه استفاده را بمن نداد. وی ادامه داد:من دقیقاً نمی دانم نرم افزارهای گوشی چطور باعث انحراف می شود اما همسرم مردی تحصیل کرده و اهل مطالعه است از این رو به جرات می توانم بگویم که این برنامه باعث انحراف می شود و قید ارسال عکس های مجدد برای مادربزرگم را زدم.

آیا راهکاری وجود دارد.


تا اینجا هر آنچه خواندیم تحلیلی کوتاه از وضعیت اپیکیشن های گوشی های هوشمند و نظرات برخی از شهروندان بود.اما آیا به راستی راهکاری برای این معضل که نرم نرمک در میان تمامی خانواده ها رسوخ کرده ،وجود دارد،برخی از خانواده ها نگران استفاده فرزندشان از گوشی های هوشمند است آیا نیاز آنها را باید پاسخ گفت.کارشناس رسانه حجه السلام عباسی معتقد است تا فرزندتان قدرت مدیریتی پیدا نکرده برایش گوشی هوشمند خریداری نکنید.یادمان باشد که گوشی های هوشمند دارای دهها برنامه ارتباطی است و هر آن امکان دارد غریبه ای به قصد شومی ارتباطش را با فرزند نوجوانتان با ارسال یک عکس یا پیام آغاز کند.عباسی می گوید:اگر فرزندتان در سنی است که می تواند خوب را از بد تشخیص دهد و با نظارت والدین می تواند صاحب تلفن همراه شود.وی می گوید: استفاده از گوشی های هوشمند و برنامه های ارتباطی آن را نفی نمی کنیم اما همه ما بهتر است بجای اینکه وقتمان را با غریبه های در محیط آلوده و زننده که پر از محتوای مبتذل است هدر بدهیم به اعمالی بپردازیم که این روزها کم کم در حال فراموشی است.این کارشناس معتقد است که کارهای بسیار مناسبی مثل سر زدن به والدین و فامیل ،مطالعه کتاب و مجلات ارزشمند،پیاده روی، گفتگو با همسر و فرزندان در مورد مسائل روزمره ،نزدیک شدن به موضوعات ارزشی از جمله برپا داشتن نماز و نیایش می تواند از جمله عواملی است تا افراد از این دست نرم افزارهای ارتباطی که به جز هدر دادن اوقات ارزشمند و گاهاً به آلوده شدن به گناه دیگر هیچ ارزشی ندارند، دوری کنند.امید است تا هر یک از رسانه های و مطبوعات استانی با پرداختن به این موضوع بسیار مهم ،خانواده ها بخصوص والدین را معایب این پدیده شوم آگاه نمایند. 

 


بیوگرافی نیروی دریایی ایران

بیوگرافی آقای خلیج فارس

محقق:کاظم گلخنی

مقدمه

در طول تاریخ، نعمت امنیت ، آرامش و پیشرفت تنها نثار ملت های شده است که در عرصه نظامی توانمندی زیادی داشته اند؛در عصر حاضر توان نظامی به آنچنان درجه ای از اهمیت رسید که باعث برهم خوردن معادلات سیاسی و محو امپرطوریهای بزرگی شد و در ادامه عامل ظهور قدرتهای جدیدی شد،توان نظامی بالا به صرف تهاجم نیست و بازدارندگی و هراس، می تواند مانع مهمی در تجاوز دشمن شود.در طول تاریخ ایرانیان اگرچه با داشتن قوای زمینی همیشه پاسدار مرزهای سرزمین خود بوده اند اما بی توجهی برخی از زمامداران به قوای دریایی ،زمینه را جهت حضور استعمارگران را فراهم کرد،با فرا رسیدن دوره رنسانس و ازدیاد جمعیت و نیاز به منابع دول غربی؛استعمارگران به مدد قدرت دریایی خود نزدیک به 500 سال کشورهای زیادی را تحت اشغال داشتند و رایگان منابع آنها را به یغما بردند.

در قرن حاضر نیز قدرت دریایی کشورها در فرایندهای سیاسی و معادلات بین المللی نقش آفرین است،از این رو به فرموده مقام معظم رهبری،نیروی دریایی کشورمان به یک نیروی راهبردی مبدل و هم اکنون بدون احتیاج به اجانب،در زمینه تسلیحاتی و نظامی به نوعی آقای خلیج فارس شده است.مطالب ذیل نظری اجمالی بر تاریخ رخدادهای نظامی در خلیج فارس و  بیوگرافی آقای خلیج فارس از دیروز تا امروز است.

قبل از اسلام

در دوران هخامنشیان و با به قدرت رسیدن کوروش، اگرچه بنادر جنوبی خلیج فارس رونق تجاری یافت و تجارت به هند و چین در دستور کار تجار و دریانوردان ایرانی قرار گرفت اما از لحاظ نظامی شاهان هخامنشی بیشتر توجهات خود را معطوف به توان دریایی متحدان خود، فینیقی ها و مصریها کردند.در این دوران ناوگان نظامی ایران به فرماندهی آرتیمس در دریای مدیترانه وظیفه انتقال قوا به یونان و جنگ با این امپراطوری بزرگ را به عهده داشت .تلاش نیروی دریایی ایران سرانجام نتیجه داد و ایرانیان توانستند آتن را اشغال نمایند.این خفت بزرگ برای غرب آنقدر ناگوار آمد؛ که تا امروز هزاران کتاب و رساله،رسانه در جهت خفیف جلوه دادن این فتح بزرگ به یاوه گویی پرداخته اند.آخرین نمونه از این تحرکات فرهنگی به سری فیلم های 300 باز می گردد،اما آنچه مسلم است سند مسلم اقتدار دریایی ایران و شکست  یونان بعد از صدها سال نه با اغماض هرودوت و نه با اغراض هالیوود رفع نشد.

 در دوره حکومت اشکانیان توجه به بنادر و قوای بحریه به شکل عجیبی به فراموشی سپرده شد. برابر معدود اسناد تاریخی ؛اشکانیان را باید اولین قبایل صحرا نشین ایرانی نامید،این سلسله چندان به اهمیت دریا و تجارت دریایی پی نبرد،البته این نکته را نباید فراموش کرد که ساسانیان هر آنچه از ادوار تاریخی دوره اشکانی بود به دلیل نامعلومی از بین بردند چنانکه امروزه حتی نام برخی از شاهان دوره اشکانی برای تاریخ پوشانده مانده است،به ادعای برخی از تاریخدانان ،در این دوره جنوب ایران مورد تاخت و تاز اعراب بادیه نشین عمانی قرار گرفته است.

در دوره ساسانیان توجهات به بنادر جنوبی ایران بیشتر شد و ده بندر جدید به همراه پایگاههای نظامی جهت حمایت از ناوگان دریایی شکل گرفت،معروفترین آن، بندر ریشهر (بوشهرکنونی) است.این توجهات بیشتر به جهت حملات راهزنان عرب آن سوی خلیج فارس بود.سرانجام نیز شاپور دوم با ارسال ناوگانی عظیم به بحرین و عمان این مناطق را اشغال و راهزنانی که امنیت خلیج فارس را تهدید کرده بودند به اسارت گرفت.تقریبا از دوره اشکانی تا دوره قاجاریه دست اندازی راهزانان عمانی به بنادر ایرانی با وجود تادیب و تنبیه مکرر آنها ادامه پیدا می کند.

ایران اسلامی

 با اسلام آوردن ایرانیان، تجارت دریایی خلیج فارس همچون سابق به طور کامل توسط آنها انجام می گرفت و بندر سیراف (بندرطاهری کنونی) تا قرن ششم؛تمامی بنادر کوچک و بزرگ خلیج فارس را تغذیه می کرد. در این دوران حکومت بنادر توسط والیانی که خلفاء برای پس کرانه های فارس و کرمان معین می کردند اداره می شد.این زمان با آمدن صفاریان طولانی نشد و ایرانیان با آزاد کردن مناطق جنوبی، حاکم مطلقه خلیج فارس شدند،اولین درگیریهای نظامی در خلیج فارس به سلسله ال بویه و به ابتدای قرن چهارم (ه ق) باز می گردد، عضددوله دیلمی با ارسال ناوگانی به عمان،راهزنان را خوارج را به سختی شکست داد و امنیت تجارت دریایی را تامین کرد، رشته حملات ایرانیان که با سوار شدن بر کشتی های سبک بادبانی به آن سوی خلیج فارس صورت می گرفت به کرات ادامه یافت.

در اواسط قرن چهارم(ه ق) محمد درم کو سلسله نیمه مستقل ملوک هرمز را با گسترش شهر هرمز (میناب کنونی) پایه گذاری کرد.تجارت دریایی خلیج فارس در این دوران به مدت 500 سال توسط این قوم ایرانی که قلمروی آنها هرمزگان کنونی است،رونق خاصی به بنادر دوسوی خلیج فارس داد.

حضور استعمار

تا قبل از ظهور سلسله صفویه ایران دو بار توسط اقوام مغول و ترک از مرزهای شرقی مورد حمله واقع و اشغال شد، اما تا آن تاریخ تهدید بالقوه ای از جانب مرزهای دریایی متوجه کشور نشده بود، با این حال حکام هرمز مرکز تجاری خود را به جزیره هرمز انتقال دادند تا در صورت بروز حملات اقوام خارجی خود را از جنگ مصون دارند، قوم ملوک هرمز  از لحاظ سیاسی مستقل اما خراج گذار حاکمان فارس و کرمان بودند، آنها بیشتر به کشتیرانی و تجارت توجه نشان می دادند و با اینکه عصر رنسانس و انقلاب صنعتی غرب باعث پیشرفت قوای بحریه اروپا شده بود، شرقی ها از جمله ایرانیان از این مقوله مهم غافل ماندند.همین امرسبب شد تا ناوگان پرتغالی ها که شامل فقط 4 کشتی توپ دار بود در اواخر قرن هشتم تمامی بنادر غربی هند ، بنادر خلیج عدن و تقریبا تمامی بنادر دو سوی خلیج فارس را با خشونت تمام و در یک کشتار عظیم به تصرف خود آورند.

با اینکه ایرانیان در بندرکنگ و لنگه به فنون کشتی سازی وقوف داشته و کشتی های بحر پیمای بزرگی می ساختند اما برخلاف دول اروپایی به فن آوری نظامی آن دوران یعنی ساختن توپ و تفنگ تسلط نداشتند.به گونه ای که 50 سال بعد قوای ایران به فرماندهی شاه اسماعیل به دلیل نداشتن توپ و تفنگ در جنگ چالداران از قدرت اول آن زمان ،عثمانی ها شکست خوردند.ضمن اینکه دولت تازه صفوی همواره از شرق و غرب مورد هجوم ازبکان و عثمانی قرار داشتند و همین امر عاملی شده بود تا آنها نتوانند به صفحات جنوبی کشور توجه نمایند.

با وجود قیام مردم جنوب به فرماندهی شرف الدین فالی ، قشون مجهز پرتغال و اسپانیا یک و قرن و اندی بر خلیج فارس یکه تازی و ظلم بی حد وحصری بر تجار ایرانی روا داشتند،سرانجام ایرانیان دوران حکومت شاه عباس ،در سال 1010 قمری ،به کمک کشتی های سبک نیرو بر ابتدا بحرین را از لوس قوای فرنگی پاک کردند.سپس در چند جنگ خونین قوای امپرطوری اسپانیا را از قشم و جزیره هرمز و برخی از بنادر عمان بیرون کردند،در این جنگ ها اگرچه طبق قراردادی نیروی دریایی انگلیس متحد ایران شد اما به سبب نقش کمی که در این جنگ ها داشتند به تشخیص امام قلی خان فرماندهی قشون ایران،سهم کوچکی از غنایم بردند.

 برخلاف آنچه تصور شده،ناوگان جنگی انگلیس چندان تاثیری در آزادسازی قشم و جزیره هرمز نداشته است.

از این دوران ایرانیان با همکاری برادران شرلی به فن آوری ساخت توپ و تفنگ دست پیدا کردند اما موفق به ساخت کشتی های جنگی نشدند،از این رو برخی از شاهان صفوی با اختلاف انداختن بین کمپانی های هلندی و انگلیسی که برخلاف اسمشان از قوه قهریه دریایی بهره می بردند، سعی می کردند،تعادلی حاکم شود تا آنها نتوانند به شکل نظامی بر بنادر ایران دست اندازی کنند.

در اواخر دوره صفویه به سبب تجاوزات مکرر راهزنان عمانی به بنادر ایران،شاه سلطان حسین صفوی از پیشنهاد حمله مشترک ،پرتغالی ها که مسقط را در اشغال داشتند استقبال کرد،از این رو در سال 1108 به کمک کشتی های جنگی پرتغالی و نیروهای زمینی ایرانی هجومی سراسری به محل استقرار راهزنان عمانی صورت گرفت.باز هم نداشتن کشتی جنگی احساس شد.

با اشغال ایران توسط افغانها اوضاع بنادر کشور به گونه اسف بار شد که مورخی نوشت در سال 1137 ه ق، عایدات بندرعباسی به صفر رسید.طی این سالها تهاجمات دریایی قوای عمانی که تازه به اتحاد رسیده بودند به منتهای درجه رسید اما به قول مورخی فریاد رسی نبود.

اولین اقدامات بحری

حکومت افعانها به 7 سال نرسیده توسط جنگ آوری که نادر نام داشت به انتها رسید، می گویند از 120 هزار سرباز افغانی فقط 120 سرباز زنده به قندهار برگشتند و این به سبب نبوغ نظامی ناپلئون شرق بود. نادرشاه افشار در چند جنگ بزرگ افغانها را شکست داد او سپس عثمانی را از تمامی صفحات غربی کشور بیرون کرد.به سبب تجاوزات اعراب عمانی به بنادر جنوبی ، نادر اولین دریا بیگی ایران را روانه جنگ با دشمن کرد،بار دیگر به کمک کشتی های سبک بحرین به این پیوست و عمانی ها تنبیه شدند .در آن سالها بوشهر به یک بندر نظامی تبدیل شد و دستور ساخت کشتی جنگی صادر شد. اما مشکل نبود امکانات از جمله چوب بود، از این رو عبدلطیف خان مایل به خرید کشتی جنگی از کمپانی هندشرقی شد، اما غربی ها به این راحتی حاضر به فروش تنها عامل قدرت خود در منطقه،نبودند.از سویی از خشم نادرشاه نیز به شدت هراس داشتند از این رو عبدلطیف توانست با هزار زحمت 4 کشتی جنگی خریداری کند،نیروی دریایی ایران برای اولین بار شکل گرفت.ایرانیها توانستند با ناوگان جدید خود که در اواخر دوره افشاریه به 40 فروند کشتی رسیده بود امنیت را در خلیج فارس حاکم کنند.

 توجهات به بنادر و نیروی دریایی با روی کار آمدن زندیه رو به فراموشی سپرده شد، استعمار انگلیس سیاست تجاری خود را به سیاست نظامی تغییر داد و با خیانت برخی از شیوخ عرب ، در آنسوی خلیج فارس اقدام به ایجاد پایگاه نمود.

در قرن نوزدهم فن آوری در کشتی های جنگی باعث شد تا بدنه کشتی ها فولاد شده و موتور محرکه آنها که با ذغال سنگ کار می کرد سرعت کشتی را بیشتر کرد و تجهیزات و توپخانه های عظیمی بر این گونه کشتی ها استوار شد.

اولین منازعه دریایی کشتی های نوین در دوران ناصرالدین شاه صورت گرفت و نیروی دریایی انگلیس بندر بوشهر را با این بهانه که قوای ایران حق آزاد کردن هرات را ندارند؛ به توپ بست،پیشروی انگلیسها با دلاوریهای رئیس علی دلواری و خالو حسین دشتی با مشکل مواجه شد و این دلاوران در خطه بوشهر بارها دشمن را ذلیل شجاعت خود کردند، باز هم نبود نیروی دریایی قدرتمند کار دست ایران داد.

چندی بعد اولین کشتی جنگی ایرانی از امپراطوری آلمان خریداری شد. این کشتی 650 تنی وظیفه گشت زنی و برقراری امنیت سواحل را به عهده گرفت.بعد از گذشت چند سال در دوره مظفرالدین شاه، 3 فروند کشتی کوچک جنگی به نیروی دریایی کوچک ایران اضافه شد. نبود بندرگاه مناسب،کمبود تجهیزات تعمیر نگهداری و از همه مهمتر بی توجهی پایتخت به جنوب ،باعث شد این این کشتی ها در سالهای انقلاب مشروطه،به گل نشسته و از بین بروند.

نیروی دریایی نوین

سرانجام در سال 1302 نیروی دریایی نوین ایران شکل گرفت،تعدادی دانشجو به ایتالیا  اعزام شدند، آنها اولین افسران و کاپیتان های نیروی دریایی ایران بودند.

ایتالیا فاشیستی که خود از قدرتهای نوکیسه قرن بیستم بود برای پیشبرد اهداف نظامی خود به رقیبی برای انگلستان تبدیل شده بود از این رو با وجود مخالفت شدید استعمار پیر، کشتی های جنگی ساخت این کشور به ایران فروخته و آموزش کادر نیروی دریایی را به عهده گرفتند.اولین ناوها ببر و پلنگ نام گرفتند،متعاقباً آموزشگاه درجه داری نیروی دریایی در شمال و جنوب کشور تشکیل شد، حوضچه تعمیرات،خرید یدکش،حوض شناور،ایجاد مرکز فرماندهی،در پایگاههای اصلی نیروی دریایی از دستاوردهای آن سالها بود.

این روند صعودی تا شروع جنگ جهانی دوم تدوام یافت.در سال 1320 نیروی دریایی انگلیس در جنگی نابرابر چند کشتی جنگی ایران را غرق کرد،فرمانده مغرور ناوگان انگلیسی در آن حمله گفته بود: با این ناوگان نیازی به جنگ نیست و باید از روی آنها رد شویم، در آن جنگ نابرابر600 ناوی ایرانی به همراه فرمانده خود دریادار بایندر در شمال خلیج فارس و آبادان به شهادت رسیدند و به فرمانده مغرور ناوگان انگلیسی ثابت کردند که با وجود کمبود تسلیحات اما هیچ دشمنی نمی تواند به راحتی از روی آنها رد شود.

بعد از پایان جنگ جهانی دوم، ایران که ناجوانمردانه مورد تهاجم واقع شده بود 3 فروند کشتی جنگی از غرب غرامت گرفت و رشد نیروی دریایی ادامه یافت.

در دهه 40 و 50 شمسی ایران با خرید 3 فروند ناوشکن به بالگردهای ضد سطحی و ناوچه های موشک انداز مجهز شد. در این دهه نیروی دریایی نقش مهمی در حفاظت از خلیج فارس را به عهده داشت،به خیال غرب نیروی دریایی ایران می توانست ژاندارم و حفاظی برای منافع آنها در خلیج فارس باشد غافل از اینکه انقلاب در راه بود.

پیروزی انقلاب و دفاع مقدس

با پیروزی انقلاب اسلامی ارتش همراهی با امام خمینی(ره) و مردم را پذیرفت. هنوز دو سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود که با تجاوز گسترده ارتش بعث عراق جنگ تحمیلی در زمین و دریا آغاز شد.اما در کمال شگفتی در همان سالهای اولیه جنگ؛نیروی دریایی ایران شاهکار کرد و طی چند نبرد دریایی از جمله عملیات ناوچه پیکان،نیروی دریایی عراق را تا آخر جنگ زمین گیر کرد و نیروی دریایی عراق به کلی توان عملیاتی شدن خود را از دست داد.علامتp22نشان مخصوص ناوچه پیکان که شجاعتها در این جنگ از خود نشان داد به نماد شجاعت مبدل و این نشان پرافتخار در بدنه بسیاری از ناوچه های جنگی ایران نقش بست.

نیروی دریایی چه در جنگ تحمیلی و چه در تقابل با نیروی دریایی آمریکا با بضاعتی که داشت روسفید درآمد و همگان را شگفت زده کرد.

در طی مدت جنگ تحمیلی؛تجارت دریایی و صدور نفت که با وجود حملات نیروی هوایی عراق در معرض خطر بود با تلاش نیروی دریایی ایران از خطر مصون ماند و صدور نفت ادامه یافت.

از سویی نیروی دریایی سپاه نیز در میانه جنگ شکل گرفت و این نیرو نیز بر پایه دکترین نظامی خود،که حمله انبوه تجهیزات سبک دریایی است رشد صعودی خود را آغاز کرد.توانمندی این نیرو به حدی رسید که  چندی پیش طی یک رویارویی برابر که برپایه تجاوز به آبهای کشورمان در شمال خلیج فارس رخ داد، 11تکاور نیروی دریایی انگلستان را اسیر کردند،جالب اینجا بود که مجری خبری رادیو فردا بعد از این حادثه کماندوهای ارتش انگلیس را که شهرت جهانی دارند، ملوان خطاب می کرد.در آن رخداد؛تعداد تکاوران سپاه به 10 نفر هم نمیرسید.

دستاوردهای آقای خلیج فارس

در ابتدای پیروزی انقلاب در هفته نامه سفید،سیاه نویسنده در یک سرمقاله دور از ذهن،به موضوعی اشاره کرده بود که با توجه به اوضاع و احوال آن روزگار شاید چندان جلب توجه نمی کرد.نویسنده آروزی ساختن ناوشکن توسط مهندسان کشورمان داشت و با ذکر توانمندی شگفت آور ناوشکن که آن را به سبب قدرت مانور بالا به نسبت  دیگر کشتی های جنگی نظیر رزم ناو، نبرد ناو و ناوچه های معمولی متمایز نشان می دهد،آرزو داشت که روزی به این مهم دست پیدا کنیم.

در دوران سازندگی نیروی دریایی به شکل گسترده ای به رفع نواقص و تعمیرات آسیب دیدگی خود پرداخت،این نیرو روز به روز توانمندتر شد،به نحوی که قادر شد تمامی تسلیحات و مهمات کشتی های جنگی را در داخل کشور تولید کند.حالا ایران با داشتن زیردریایی های سبک و سنگین زیر و روی  آبهای خلیج فارس را رصد می کرد.

در سالیان اخیر، توجه ویژه مقام معظم رهبری به توان دریایی کشورمان باعث دو چندان شدن ذوق فعالان  جهادخودکفایی نیروی دریایی شد به طوریکه در میان بهت جهانیان ناوشکن جماران به عنوان اولین دست آورد ایرانیان وارد آبهای گرم خلیج فارس شد و آروزی دیرین تحقق یافت.

به دستور مقام معظم رهبری ستادهای بزرگ فرماندهی دریایی سپاه از مرکز به بنادر منتقل شدند که این امر نیز سبب رونق بنادر و توجهات هرچه بیشتر در امر حراست گسترده از خلیج فارس شد.طبق رهنمون رهبر معظم انقلاب ،نیروی دریایی ارتش عهده دار حراست از دریای عمان و به عنوان نیروی راهبردی عازم اقیانوس ها شد،بار دیگر و پس از 2500 سال ناوگان ایران وارد اقیانوس هند شد وبعد از عبور از کانال سوئز راه خود را به سوی اقیانوس اطلس پیش گرفت.یکی از وظایف نیروی راهبردی حفاظت از منافع کشورمان در اقصی نقاط جهان است و هم اینک ناوگروههای کشورمان در تلاشی شبانه روزی به همراه چند کشور دیگر،حفاظت از خلیج عدن و مبارزه با دزدان دریایی را به عهده گرفته است.نیروی دریایی راهبردی دومین شاهکار خود را روانه دریا کرد این بار ناوشکن خلیج فارس که به مجهزترین فن آوریهای نظامی مسلح است آقایی و بزرگی قوم ایرانی در خلیج فارس را که همواره در جست و جوی صلح هستند به جهانیان نشان داد.

[ چهارشنبه یازدهم تیر 1393 ] [ 12:32 ] [ کاظم گلخنی ]